---------------------------------------------------------------------------
روزنامه مردمسالاری: حميدرضا کاتوزيان رئيس کميسيون انرژي مجلس از جمله نمايندگاني است که ترجيح مي دهد انتقادهاي خودش از دولت را در قالب نقدهاي تخصصي حوزه کاريش انجام دهد.
با اين حال، حضورش در کافه خبر فرصتي بود تا دانشجويي که جواني اش را با سياست سپري کرده است، حالا در دهه پنجم زندگيش از نقدهايي سخن مي گويد که آن را نياز اصولگرايان مي داند و معتقد است در صورت نبود آن در فضاي سياسي، اصولگرايان به "مرگ زودرس" دچار مي شوند و قدرت را به رقيب خواهند سپرد.اين گفت وگو با تحليل روابط اصولگرايان و دولت بعد از غيبت ده روزه رئيس جمهور آغاز شد و با نقدهايي که اصولگرايان در مواجهه با دولت بدان توجه نکردند، ادامه يافت.
کاتوزيان معتقد است رئيس جمهور از خط قرمزهاي زيادي عبور کرده است، ولي اصولگرايان تنها در زماني که وي با مقام معظم رهبري اصطکاک پيدا کرد به انتقاد از او روي آوردند اما در برابر نقض قانون و عدم اجراي آن يا سکوت کردند يا مماشات. بخش پاياني سخنان کاتوزيان هم مربوط به انتخابات مجلس نهم و پيش بيني هاي کاتوزيان از مجلس آينده است.
چند ماه اخير اوج انتقادات اصولگرايان از دولت است. چه شد که اصولگرايان حامي دولت به يک باره به انتقاد از دولت روي آوردند؟
فکر مي کنم اينکه دوستاني در ماجراي نقد رئيس جمهور فعال شدند، به اين دليل است که به نظرشان رئيس جمهور يا به يک خط قرمزي نزديک شد و يا از آن عبور کرد. آن خط قرمز، موضوع ولايت فقيه بود. البته من معتقدم آقاي رئيس جمهور از خط قرمزهاي زيادي عبور کرده، اما جاي تاسف دارد که دوستان و فعالين سياسي اصولگرا تنها به همين يک موضوع توجه کردند.
واضح است که موضوع ولايت فقيه و رهبري، به عنوان يکي از مولفه هاي موجود در قانون اساسي و رکني که نظام جمهوري اسلامي بر اساس آن پايدار است، بايد مورد توجه قرار بگيرد، در اين مساله شکي نيست; ولي برخي فقط اگر سيگنالي بگيرند که فردي درباره موضوع ولايت فقيه و رهبري يک مقدار ضعيف يا سست عقيده است، بلافاصله واکنش نشان مي دهند، اما اگر مسئولي خطوط قرمز اقتصادي يا فرهنگي را نقض کند، يا حتي اگر قانون شکني کند، حساسيتي نشان نمي دهند!
وقتي ما به عدم اجراي قانون مجلس درباره مترو، اعتراض مي کرديم بلافاصله انواع توصيه ها را از دوستان خودمان داشتيم که نبايد دولت را تضعيف کرد، چرا که خلاف نظر رهبري است. معتقدم اين شيوه نامتعادلي است. يعني اگر فردي انواع و اقسام تخلفات را انجام دهد، همه مباح و قابل اغماض است، ولي اگر نسبت به رهبري جسارتي بکند، قابل گذشت نيست؟!
آقاي رئيس جمهور در مصاحبه اي اظهارنظر کرد که مجلس در راس امور نيست. در حالي که اين حرف، خلاف نظر امام و رهبري بود. يا اينکه ايشان بعضي از قوانيني را که مجلس تصويب کرده و به تائيد شوراي نگهبان رسيده، اجرا نمي کند. وقتي ما اين موضوعات را در جمع اصولگرايان نقد مي کرديم، مورد سوال قرار مي گرفتيم که چرا اين اظهارنظر را کرديد؟ در حالي که خود بنده مدتها قبل به برخي از دوستان گفتم که اين حرکت هاي آقاي احمدي نژاد منجر به شرايطي مي شود که شما الان بخشي از آن را مي بيند. اما در آن زمان، دوستان حرف ما را نمي پذيرفتند و تذکرهاي ما را در اين قالب که شايد خصومتي با جريان فکري آقاي احمدي نژاد داريم، تعبير مي کردند.
من تصور مي کنم به طور کلي از ابتداي انقلاب، جريانهاي سياسي کشور ما تعادل را در برخورد با موضوعات مختلف حفظ نکردند و وزني که به برخي از موضوعات مي دهند بالا است، اما به موضوعات همسطح آن، وزن لازم را نمي دهند.
در همين موضوع هدفمندي يارانه ها، دولت آن گونه که مجلس موضوع هدفمندي يارانه ها را مصوب کرده بود اجرا نکرد. مجلس به دولت گفت اين اقدام طي 5 سال انجام شود، ولي رئيس جمهور يک شبه اين کار را انجام داد. قرار نبود بنزين يک باره 700 تومان شود. وقتي انتقاد مي کرديم به طور کلي ما را از حرف زدن نهي مي کردند و حتي صدا و سيما حرف انتقادي پخش نمي کرد با اينکه آن حرف حق و عدل هم بود. برخي از دوستان هم نقد برنامه دولت در زمينه هدفمندي يارانه ها را اقدام "امنيتي" مي دانستند.
اين موضوع در مجلس مطرح شد؟
بله، صراحتا برخي از نمايندگان در نطق هاي ميان دستور خود به اين موضوع اشاره کردند و حتي در مطبوعات هم منتشر شد.
پس يک امر دستوري نبود؟
نه، اما اين فضا به وجود آمده بود. وقتي بحثي مطرح مي شود در يک فضاي آزاد سياسي بايد مورد نقد قرار بگيرد. اگر ما خودمان را کشوري دموکراتيک مي دانيم، فضاي سياسي و نخبگان ما بايد اين امکان و قابليت را داشته باشند که موضوعات مختلف را نقد کنند. چه عيبي دارد؟ چرا همه چيز را امنيتي تلقي مي کنيم؟ اين تعابير راه را براي سو» استفاده و ايجاد فضاي اختناق هموار مي کند. ببينيد در خيلي موارد که ديکتاتوري خزيده و قدرت را قبضه کرده از همين بهانه ها تراشيده و ناگهان هجوم آورده است.
موضوع دوم اين است که وقتي آقاي احمدي نژاد اين قانون را غلط اجرا کرد و ما نارضايتي هاي به وجود آمده در جامعه را تذکر داديم، به اين موارد توجهي نشد، اما وقتي ايشان در حريم رهبري، برخورد هاي نامناسبي مي کند، بلافاصله حساسيت ها اوج گرفت. من نسبت به اين موضوع اعتراض ندارم، اتفاقا حساسيت داشتن در اين موضوع درست است، ولي اعتراضم به تخلفات ديگري است که نسبت آنها مماشات شده است.
شما سابقه حضور در مجلس هفتم را هم داريد. آن مجلس با دولت آقاي احمدي نژاد همراه شد، البته از همان آغاز، در مجلس زمزمه هايي در مخالفت با مشي دولت وجود داشت. اصلي ترين انتقادهايي که از ابتداي تشکيل دولت نهم اصولگرايان بدان بي توجهي شد، چه بود؟
اولين خصوصيتي که در دولت آقاي احمدي نژاد مي توان ديد، که منجر به شرايط موجود شده اين است که دولت ايشان برخوردش با موضوعات کارشناسي نبود و از خرد جمعي کمتر استفاده کرد. اگر هم چيزي به نام عقل جمعي در مجموعه دولت بوده، کساني بودند که به عنوان مشاورين ايشان ايفاي نقش کردند و تحليلشان نسبت به موضوعات مختلف، سطحي و بي بنيه بوده است.نتيجه اش اين وضعيت مي شود که تصميم گيري ها و مصوبات غيرکارشناسي مي شود.اگر بخواهم براي شما مثالي بزنم: گاهي اوقات بعد از پايان سفرهاي استاني دولت اعلام مي کرد که ما در فلان سفراستاني در 4 ساعت 150 مصوبه داشتيم. حال از اين موضوع بگذريم که برخي از اين موراد تصويب شده، مصوبه نبوده است. مثل اينکه اجراي فلان پروژه مورد تاکيد قرار گرفت. اينکه مصوبه نيست. ولي فرض کنيم همه موارد، مصوبه است.150 مصوبه ظرف 4 ساعت مي شود 240 دقيقه. شما ظرف 240 دقيقه، 150 مصوبه داريد. اين حرف به اين معني است که براي هر مصوبه يک دقيقه و نيم زمان صرف شده است. خوب اين موضوعات چقدر مطالعه پشتيبان داشته است؟ بالاخره هرمصوبه اي يک سابقه مي خواهد و بعد بايد اين موضوع نقد شود.
اين چکش خوردن ها است که موجب مي شود يک ايده خام تبديل به يک مصوبه شسته و رفته تبديل شود. مي خواهم عرض کنم که يک مقدار برخوردها با مسائل بسيط و اجمالي بوده است.
اتفاقا يکي از سوالات من از دوستان اصولگرايي- که به دليل جسارتي که آقاي احمدي نژاد نسبت به رهبري انقلاب به خرج داد، ناراحت شده اند- اين است که آيا ما فقط بايد در اين موارد دردمان بيايد و ناراحت شويم؟! قبل از آن نبايد فکري مي کرديم؟ اين همه اشکال که امروز مطرح شده و انتقاداتي که از صغير و کبير مي شنويم همه خلق الساعه بود؟
قبل از اين، چرا اين فکرها نشد؟
رودرباسيتي ها و تعارف ها و ترس خود ساخته از مسائل داخلي و بين المللي. فکر مي کنم از ترس چيزي که در ذهنمان است و آن را بزرگتر از حد و اندازه اش مي بينيم، داريم از طرف ديگر پشت بام مي افتيم. والا چه دليلي دارد از رئيس جمهور سوال نکنيم. چرا اين موضوع را تبديل به تابو کرديم؟ مگر بقيه دنيا مشکل ندارند؟ مگر بقيه دنيا دشمن ندارند؟ مگر ما تنها کشوري هستيم که با فضاهاي بين المللي مشکل داريم. چرا بايد خودمان را سانسور کنيم و پيله اي دور خودمان بپيچيم که نتوانيم از آن گريزي داشته باشيم؟
شما ببينيد در فرانسه کارگران اعتصاب کردند و در ايتاليا، اسپانيا و يونان اين وضعيت وجود دارد; بالاخره در کشورهاي مختلف دنيا زلزله مي آيد، مشکلات داخلي رخ مي دهد، گراني هست، دشمن يا رقيب داخلي دارند، ولي به هر حال مسائلشان را به شيوه اي حل مي کنند واجازه نمي دهند فضاي هايي به وجود بياد که از ترس يکي به ديگري آنقدر اجازه عرض اندام بدهند که بعدا نتوانند کنترلش کنند.
عرض من اين است وقتي در جمع دوستان با اين سوال مواجه مي شوم که چرا اين قدر بي مهابا به دولت انتقاد مي شود، وقتي سوال مي کنم چرا نبايد اشتباهات دولت را تذکر بدهيم مي گويند ما دشمن خارجي داريم و در داخل جريان فتنه از اين وضعيت سو» استفاده مي کند. من اتفاقا حرفم اين است که ما اگر بخواهيم با دشمن خارجي مقابله کنيم، بايد وحدت ملي خوبي داشته باشم. لازمه وحدت ملي اين است که فضاي سياسي باز داشته باشيم. در فضاي سياسي باز است که مي توان قدرت را نقد کرد و اجازه نداد بي مهابا به هر سمتي حرکت کند. اگر ما مدام خودمان را سانسور کنيم و مسائل را نبينيم، نتيجه اش اين مي شود که يک ديکتاتوري ايجاد مي شود که قانون شکني مي کند.
وقتي مي خواهيم جلوي قانون شکني را بگيريم، از دور و اطراف مي شنويم که ما دشمن خارجي داريم، در حال اجراي هدفمند کردن يارانه ها هستيم و... من اصلا ارتباطي بين اين موارد نمي بينم. ممکن است برخي از دوستان ما در مجلس اين طرز فکر بنده را خالي از بصيرت بدانند که البته هيچ باکي هم از اين قبيل قضاوتهاي سطحي در مورد خودم ندارم، ولي معتقدم اگر ما قدرت را نقد نکنيم و در برابر قانون شکني نايسيتم. به بهانه اينکه يک کسي يک جايي ممکن است به ما زخمي بزند، آن وقت ما عملا يک موجودي را در درون خودمان پرورش مي دهيم که کارش از زخم زدن خيلي عميق تر است. سر هم مي برد و شکم مي درد.
لذا فکر مي کنم ما بايد تعادل را در بحث رعايت کنيم و يک سويه و با "ملاحظات و مصلحتهاي موهوم" کشور را گرفتار نکنيم. بستن فضاي نقد با هيچ بهانه و توجيهي قابل قبول نيست.
نمونه هاي زيادي ازکشورهاي مختلف داريم که مشکلات داخلي هم دارند و به همين بهانه دچار ضعف شدند. نمونه بارزش روسيه است که دردرونش يک ديکتاتوري کوچک حاکم است که نتيجه تفکر ترس از رقيب- آمريکا- و مصلحت انديشي ها بوده و الان هم که رشد کرده و مخالفانش را قلع و قمع مي کند. نمونه ديگرش هم چين است. در کشورهاي جهان اسلام هم نمونه هايي داريم. برخي از شاخص ها که به عنوان اصول دموکراسي مي شناسيم و مطابقت با انديشه ديني هم دارد، بايد در جامعه نهادينه شود. مسووليت پذيري و پاسخگو بودن حاکمان بسيار اهميت دارد. بايد فضاي سياسي را باز نگه داريم تا افراد بتوانند نقد کنند و نقد شوند. اينها از ارکان حکمراني خوب و سلامت حاکميت در دنياي امروز است. ما بايد اين اصول را در جمهوري اسلامي ايران نهادينه و حفاظت کنيم.اگر هر کدام از اين موارد را زير پا بگذاريم، زمينه رشد ديکتاتوري را به وجود مي آوريم.
به جز واهمه از يک دشمن بيروني، يک دليل ديگر هم وجود دارد و آن اين است که اصولگراها فکر مي کنند با نقد دولت، دست به خودکشي زده اند و در واقع ميدان را به رقيب مي سپارند. فکر نمي کنيد بدون نقد اصولگرايان به يک "مرگ زوردرس" دچار مي شوند؟
بله، اين هم نکته جالبي است که شما به آن اشاره کرديد. ما متاسفانه در درون جريان اصولگرا اين مشکل را داريم که يک اکثريتي تصور مي کنند براي اينکه نکند قوه مجريه دوباره به دست رقيب بيفتد بايد بطور همه جانبه از موجوديت فعلي- چون از دل اصولگرايان بيرون آمده- با هر هزينه اي حمايت کنيم. در حالي که ما بايد دنبال اين باشيم تا مجموعه اي که دولت را در اختيار دارد، صحيح عمل کند و آنرا نقد کنيم تا اصلاح شود، والا با پوشاندن و پنهان کردن خطاها که مشکلي حل نمي شود.
يعني اگر اصولگرايان منتقد وضع موجود شوند، دچار مرگ زودرس نمي شوند؟
نه، برعکس اين نشان مي دهد اين جريان چقدر واقع بين است و چقدر نسبت به مسائل مردم و کشور با حساسيت برخورد مي کنند. دولت يا هر نهادي وقتي خطايي مرتکب شد يا قانون شکني کرد، همان جا بايد جلويش را گرفت. اصلا دليلي ندارد ما از قانون شکني حمايت کنيم با اين استدلال که رقيبمان بالا مي آيد. اتفاقا رقيب با اين عملکرد و تلقي اشتباه اين دوستان بالا مي آيد. چون رقيب به ناظرين که مردم هستند مي گويد ببينيد اين دولت خراب کرد و اين آقا يا اين جريان- اصولگرايان- در عين حال حمايت کردند. پس اين مجموعه به صورت يک پارچه همين گونه هستند و شفاف عمل نمي کنند. خوب نتيجه اش اين مي شود که مردم بخصوص نسل جوان که مسائل را رصد مي کنند از اين طيف جدا مي شوند. در زمانه اينترنت، فيس بوک، و تويئتر و... که نمي شود پنهان کاري کرد. شما مي بينيد که در عرض چند دقيقه يا ساعت يک موضوع در همه رسانه ها در دنيا تيتر مي شود. در دنياي امروز شرط بقا، مسووليت پذير بودن حاکمان، شفاف عمل کردن، انتقاد پذير بودن، و پيشگام بودن براي تغيير و اصلاح است.
چندي است که انتقادهاي صريحي نسبت به دولت از سوي اصولگرايان بيان مي شود. فکر مي کنيد اين انتقادها بر اساس واقعيت بود و يا يک سري کليات؟ اين انتقادات را از چه جنسي مي بينيد؟
به هر حال يک فضايي بعد از اصطکاک بين رئيس جمهور و رهبري به وجود آمد که در اين فضا، همه اعم از اصولگرايان و اصلاح طلبها زمينه را براي نقد دولت فراهم تر ديدند و از اين موقعيت استفاده کردند.نقدها عمدتا بر مبناي واقعيتهايي بود که همه شاهد آن بودند. البته شايد انگيزه هاي افراد و جريانهاي سياسي در اين شرايط متفاوت باشد.
اين نقدها مفيد بود يا اينکه صرفا اتهام هايي به دولت زده شد که دولت مي تواند آنها را رد کند؟
اين اتهام ها از جنس هاي مختلفي است. در بخش هايي من خودم شخصا وارد نشدم که درباره آن صحبت کنم. چون بنده در زمينه فرهنگي تخصص ندارم، با ريشه ها و مباني جريان موسوم به انحرافي آشنا نيستم و خارج از حوزه تخصص من است. بنده يک نکاتي را که اصولي تر و از اشکالات کار دولت مي دانم و هميشه هم تکيه ام روي آنها بوده است را ذکر کردم. اما برخي از دوستان ما حساسيت هاي مشخص دارند و دست گذاشتن بر روي آنها است که تحريکشان مي کند تا راجع به برخي از موضوعات حرف بزنند. اثربخشي انتقادات چندان زياد نبوده، اين از ويژگي هاي سيستم نقد ناپذير است. به حرفها اهميت نمي دهند چون فرقي نمي کند کسي حساب نمي کشد. مثلا مي گويند رئيس جمهور از فلان شخص فاصله بگيرد، خوب نمي گيرد، اتفاقي هم نمي افتد! قانوني را که معطل مانده اجرا کند، خوب اجرا نمي کند، چه مي شود کرد؟ سوال کنيم آن هم که مي گويند تضعيف نکنيد شرايط جهاني و مسئله هدفمندي يارانه ها و... را داريم. پس در يک دور کور و سيکل بد ترکيبي افتاده ايم که عاقبت خوشي براي آن نمي بينم. دولت هم البته به طور طبيعي حق خود مي داند از خودش دفاع کند و تا کنون هم دفاع کرده است. گرچه معتقدم در حال حاضر دولت در موضع محکوميت نيست.
اکنون اجماعي در ميان اصولگرايان مجلس درباره تخلفات دولت وجود دارد؟
من چنين اجماعي را متاسفانه نمي بينم. کساني هستند که اين اعتقاد را دارند، اما مجموعه يک پارچه اي نيستد که اين نگاه را داشته باشند. خيلي از دوستان اصولگراي ما در مجلس اعتقادشان اين مواردي که بنده خدمت شما عرض کردم نيست و نگاهشان اين است که بالاخره دولت است دارد زحمت مي کشد، بايد حمايتش کرد! من اين منطق را نمي پذيرم، معتقدم بايد از انسان زحمت کش تقدير کرد، اما در عين حال بايد مراقب بود که راه را کج نرود. حتي اگر لازم است با خشونت با او رفتار کرد. به اين دليل که کج روي يک دولت با يک فرد عادي در جامعه يکسان نيست. چون اين کج روي منجر به يک انحراف در ساختار اقتصادي و سياسي کشور مي شود، که نمي شود آنرا به سادگي جبران کرد. مثل يک ساختماني است که با ديناميت آن را تخريب مي کنند، اما اگر همان ساختمان را بخواهيد بسازيد، خيلي مشکل است. بنابراين حساسيت نسبت به انحرافات بايد خيلي بيش از اين چيزي که الان وجود دارد باشد
---------------------------------------------------------------------------
Link: http://www.iranpressnews.com/source/103539.htm
--
The webmaster!
--
-
برای لغو عضويت لطفا از همان ایمیلی که عضو خبرنامه شده اید به آدرس زير ايميل بفرستيد
و سپس لینکی که برای شما فرستاده میشود را تائید کنید
IranPressNews+UNsubscribe@googlegroups.com
هرزمان که بخواهید میتوانید با فرستادن یک ایمیل به آدرس زیر دوباره مشترک خبرنامه شوید
IranPressNews+subscribe@googlegroups.com
-
No comments:
Post a Comment