Thursday, May 29, 2014

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


اطلاعیه وزارت علوم درباره بورسیه ۳۰۰۰ دانشجوی دکتری

Posted: 29 May 2014 04:55 AM PDT

ورود مجلس به پیگیری پرونده
جرس: روابط عمومی وزارت علوم در اطلاعیه ای درباره بورسیه ۳۰۰۰ دانشجوی دکتری اعلام کرد: وزارت علوم با احترام و التزام کامل به تعهدات گذشته، در مواردی که تخلف صورت گرفته باشد، برخورد قانونی لازم را انجام خواهد داد. همزمان سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: از وزارت علوم خواسته شده تا لیست دانشجویان بورسیه گرفته را طی دو هفته به مجلس و کمیسیون آموزش ارائه دهد.  

به گزارش ایسنا، روابط عمومی وزارت علوم در اطلاعیه ای درباره بورسیه خارج روال ۳۰۰۰ دانشجوی دکتری اعلام کرد: نمایندگان مجلس شورای اسلامی به برخورد قاطع با موارد غیر قانونی تاکید دارند.

متن اطلاعیه وزارت علوم به شرح زیر است:

انتشار رسانه ای بعضی تخلفات صورت گرفته در حوزه بورس که با هدف جلوگیری از بروز حاشیه های احتمالی و در جهت اطلاع رسانی و شفاف سازی و همچنین، حمایت از افراد ساعی و توانمندی که بر اساس آیین نامه های مربوط، مشغول به تحصیل شده بودند، صورت گرفت، با حاشیه‌ها و عکس العمل‌هایی همراه بود.

همان طور که در مصاحبه های مکرر جناب آقای دکتر صدیقی رئیس محترم سازمان امور دانشجویان ، بارها و بارها ذکر شده است، اگرچه وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری با روند حاکم بر اعطای بورس و ادامه تحصیل در مقطع دکترای داخل و خارج از این طریق موافق نیست، ولی با التزام به تعهدات گذشته، تا پایان سال ۹۲ کلیه در خواستها را در همان چارچوب گذشته مورد بررسی و اقدام قرار داده است.

در مصاحبه مطبوعاتی جناب آقای دکتر صدیقی با صراحت و شفافیت بیان شد که از جمع ۳۰۰۲ نفر بورسیه اعلام شده، ۹۳۳ نفر مربیان دانشگاههای کشور هستند و ۱۸۵ نفر هم با استفاده از آیین نامه ایثارگران بورسیه شده اند و ۱۸۸۴ نفر هم دارای قبولی برای خارج از کشور بوده اند که بورس خود را به داخل تبدیل کرده‌اند.

همه این افراد در حال حاضر مشغول به تحصیل هستند و معاونت دانشجویی بر اساس تعهدات قبل ، شهریه آنها را به دانشگاهها پرداخت کرده است.

براساس گزارش ارائه شده توسط رئیس محترم سازمان امور دانشجویان به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، نمایندگان محترم نیز به برخورد قاطع با موارد غیر قانونی تاکید داشتند.

به هر حال وزارت علوم با احترام و التزام کامل به تعهدات گذشته، در مواردی که تخلف صورت گرفته باشد، برخورد قانونی لازم را انجام خواهد داد.

لازم به ذکر است که حدود یک‌سوم این افراد در حال حاضر هیئت علمی دانشگاه‌های کشور هستند که به انضمام ۱۸۵ نفر استفاده کننده از آیین‌نامه ایثارگران دارای محل خدمت مشخص در دانشگاه‌ها هستند و یک‌سوم از ۱۸۸۴ نفر هم در حال حاضر جایابی شده‌اند و بقیه افرادی هم که براساس آیین‌نامه مشغول به تحصیل هستند وزارت علوم از هر گونه کمک و مساعدت برای جایابی آنها مضایقه نخواهند کرد.

جا دارد هم از عملکرد رسانه‌هایی که بدون توجه به آمار و ارقام، با حاشیه‌سازی موجبات آزردگی کلیه بورسیه‌ شدگان را فراهم آوردند و هم از عکس‌العمل‌های شتاب‌زده و هیجانی برخی دیگر از رسانه‌ها و افراد، عمیقاً احساس تأسف کنیم. عکس‌العمل‌هایی که حاصل آن نام بردن از افرادی است که هرگز پرونده‌ای در حوزه بورس نداشته‌اند."

 

ورود مجلس به پیگیری پرونده ۳۰۰۰ دانشجوی بورسیه شده

همزمان سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: از وزارت علوم خواسته شده تا لیست دانشجویان بورسیه گرفته را طی دو هفته به مجلس و کمیسیون آموزش ارائه دهد.

 

قاسم جعفری در گفت‌وگو با ایسنا درباره بررسی پرونده ۳۰۰۰ دانشجویی که اخیرا وزارت علوم اعلام کرده بدون داشتن شرایط لازم بورسیه گرفته‌اند، گفت: حدود دو هفته پیش کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با حضور وزیر علوم و مدیرکل بورس وزارت علوم جلسه‌ای برگزار کرده و این مسئولان توضیحات لازم را ارائه کردند.

این عضو هیات رییسه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس افزود: این تعداد دانشجویانی که بورسیه شده‌اند در دولت کارهای قانونی آنها انجام شده و برای بسیاری نیز پذیرش و پرونده آنها آماده است. اینکه گفته می‌شود شرایط لازم را نداشته‌اند حرف بزرگی است و باید بتوانند آن را ثابت کنند.

وی خاطرنشان کرد: بر اساس جلسه‌ای که برگزار شد کمیسیون تصمیم گرفت تا جزئیات این افراد در لیستی کامل طی مدت دو هفته به کمیسیون آموزش مجلس ارائه شود تا بررسی‌های لازم صورت گیرد. همچنین مقرر شد کمیته‌ای این موضوع را پیگیری کند.

جعفری تصریح کرد: کمیته‌ای که در کمیسیون آموزش پیگیر این مساله است قطعا از مسئولان وقت نیز می‌خواهد که با ارائه ادله در صورت وجود تخلف حضور یافته و توضیحات لازم را ارائه کنند و هر کدام از ذی‌نفعان (دانشجویانی که بورسیه گرفته‌اند) اگر در جایی احساس می‌کنند حق‌شان از بین می‌رود می‌توانند درخواست و شکایت خود را به کمیسیون جهت بررسی اعلام کنند.

این عضو هیات رییسه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس تاکید کرد: بر اساس مبنای دینی و قانونی، اصل بر صحت است. اگر مدعی هستند که دانشجویان قانون‌شکنی کرده‌اند باید این موضوع ثابت شود و طبیعتا در این راستا مجلس بیشتر از سایر دستگاه‌های مربوطه پیگیر است تا اگر خلافی وجود دارد مشخص شود. 

اعتراض چند چهره‌ فرهنگی و مدنی ایران به اعدام امیرخسروی

Posted: 29 May 2014 04:47 AM PDT

 جرس: جمعی از چهره‌های فرهنگی و مدنی ایران، طی بیانیه ای، اعدام مه‌آفرید امیرخسروی، متهم پرونده موسوم به «اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی» را محکوم کردند.  

بابک احمدی، سیمین بهبهانی، نسرین ستوده، جعفر پناهی، علیرضا جباری، فریبرز رئیس دانا، نرگس محمدی، فریده مرادخانی، اسماعیل مفتی زاده، محمد ملکی و محمد نوری زاد، اصغر فرهادی در قالب کارزار «لغو گام به گام اعدام در ایران» (لگام)، در نامه خود اعدام مه‌آفرید امیرخسروی را «گزینشی» خوانده‌اند.

 

در نامه‌ آن‌ها که در صفحه فیس‌بوک کارزار لغو گام به گام اعدام در ایران نیز منتشر شده، ضمن اشاره به دستگیری امیر‌خسروی، با ابراز ناخرسندی از وضعیت اقتصادی و برخورد جناح‌های سیاسی در ایران آمده است: «از زمان دستگیری تا زمان اعدام او، هیچ نشانی هم از بهبود اوضاع به چشم نمی خورد، بلکه برعکس این مصیبت اجتماعی مهلک ادامه دارد و فقط گاه به گاه آن هم در نتیجه برخوردهای متقابل گروه‌های قدرت، فسادهای بزرگ‌تر، پیچیده‌تر و اسرار‌آمیزتری رو می‌شوند.»

این فعالان در نامه خود «سخت‌گیری‌های متعدد قضایی» و «مجازات اعدام» و «حبس‌های سنگین» برای جرائم مالی واداری را باعث «خشم و ناامیدی مردم» دانسته‌اند.

 

آنها همچنین در مورد عدم تأثیرگذاری اعدام امیرخسروی نوشته‌اند: «کمتر کسی است که انتظار داشته باشد مجازات‌های اعمال شده گزینشی، و از جمله این آخرین مجازاتِ اعدام یکی از چهره‌های شاخص شبکه فعالیت های اقتصادی آمیخته با خلاف و کژروی، بتواند باعث مهار جدی، همه جانبه و اساسی فساد شود.»

فعالان کارزار لغو گام به گام اعدام، مجازات امیرخسروی را «بی‌ثمر و خلاف حقوق انسانی» خوانده‌اند. آن‌ها همچنین افزوده‌اند: «معتقدیم باید ریشه‌های اجتماعی فساد معدوم شود.»

 

آن‌ها همچنین در مورد امیرخسروی و پشتیبانان او در اقدام به اختلاس افزوده‌اند: «متهم از همکاری شبکه‌ای گسترده‌تر از آنچه در محضر دادگاه مطرح شده است، برخوردار بوده است و خود او نیز از افراد و موسسات پشتیبان و همکار خود نام برده است، که البته خیلی‌هاشان مصون مانده‌اند.»

کارزار «لگام» در سال ۱۳۹۲ با فراخوان هشت تن از چهره‌های فرهنگی و فعالان مدنی‌ای که از جمله محکوم‌کنندگان اعدام مه‌‌آفرید امیرخسروی نیز هستند، آغاز به‌ کار کرد.

 

سیمین بهبهانی (شاعر)، پروین فهیمی (مادر سهراب اعرابی از کشتگان ناآرامی‌ها پس از انتخابات ۸۸)، محمد ملکی (فعال سیاسی)، بابک احمدی (نویسنده و پژوهشگر)، فریبرز رئیس‌دانا (اقتصاددان)، محمد نوری‌زاد (روزنامه‌نگار)، علی‌رضا جباری (نویسنده) و اسماعیل مفتی‌زاده (فعال حقوق بشر)، با امضای فراخوانی هدف آغاز کارزار لگام را لغو «شیوه‌های بی‌رحمانه اعدام» اعلام کرده بودند. 

دانشگاه تهران ۸۰ ساله شد

Posted: 29 May 2014 04:27 AM PDT

جرس: هشتاد سال پیش در چنین روزی (هشتم خرداد ۱۳۱۳ خورشیدی) قانون تشکیل دانشگاه تهران به تصویب مجلس شورای ملی رسید؛ مرکز آموزش عالی که سرآغازی برای ورود و گسترش دانش و فن آوری به ایران شد و کشور با تلاش و کوشش بزرگان این عرصه گام در راه پیشرفت و توسعه علمی نهاد.  

به گزارش ایرنا، مدرسه دارالفنون به عنوان نخستین مرکز آموزش عالی در ایران به همت میرزاتقی خان امیرکبیر در ۱۲۳۰ هجری خورشیدی بنیان نهاده شد. این مدرسه بزرگان زیادی را پرورش داد اما با اینکه توسعه ی چندانی نیافت، ایده ای را در ذهن ایرانیان ایجاد کرد، مبنی بر اینکه یک مرکز آموزش عالی دانشگاهی برای آشنایی با دانش ها و پیشرفت های جدید دنیا در زمینه های مختلف علمی و ادبی تشکیل شود.

نخستین بار پیشنهاد بنیان نهادن این مرکز را دکتر سنک نماینده مجلس شورای ملی در ۱۳۰۵ هجری خورشیدی مطرح کرد تا مرکز علمی گسترده ای در تهران ایجاد شود و ایرانیان علم را در کشور خود کسب کنند اما از این پیشنهاد استقبالی نشد.

 

وجود دانشگاهی تمام و کمال در تهران ضروری به نظر می رسید و به همین دلیل محمود حسابی این پیشنهاد را دوباره در ۱۳۰۷ هجری خورشیدی با علی اصغر حکمت وزیر وقت فرهنگ در میان گذاشت اما این بار به دلیل فراهم نبودن امکانات و وسایل لازم تصویب آن به تاخیر افتاد، تا اینکه قانون بنا نهادن دانشگاه تهران به عنوان نهادی تاثیرگذار در هشتم خرداد ۱۳۱۳ خورشیدی در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و راهی نوین برای گسترش علم و فرهنگ در ایران گشوده شد.

بر پایه مواد یکم و دوم قانون بنیان نهادن این دانشگاه؛ مجلس شورای ملی اجازه ی بنای موسسه ای به نام دانشگاه را به وسیله ی وزارت معارف برای آموزش درجه های بالای علم، فن، ادبیات و فلسفه در تهران صادر کرد و این مسوولیت را به عهده ی علی اصغر حکمت نهاد. هیات دولت نیز ۲۵۰ هزار تومان را به عنوان بودجه ی نخست برای ساخت دانشگاه در نظر گرفت و از وزارت معارف خواست زمین مناسبی را پیدا و ساخت آن را آغاز کند.

علی اصغر حکمت با جست و جوی بسیار در میان باغ ها و زمین های فراوان اطراف تهران، باغ جلالیه را با مساحت ۲۱ هکتار با قیمت یکصد هزار تومان برای ساخت دانشگاه خریداری کرد؛ باغ جلالیه واقع در شمال تهران میان منطقه ی امیرآباد و خندق شمالی تهران قرار داشت و پوشیده از درختان کهنسال بود.

موسیو گدار معمار فرانسوی عملیات طراحی و ساخت و ساز را آغاز کرد و در ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ خورشیدی لوح یادبود تشکیل دانشگاه، در محلی که اکنون پلکان جنوبی دانشکده پزشکی است، در داخل خاک به امانت گذاشته شد.

ایجاد دانشگاه تهران با ورود علوم جدید به ایران، شرایط را برای پرورش دانشجویان در داخل کشور فراهم ساخت و با تربیت نخبگان زیادی روند توسعه را در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، پزشکی، فرهنگی، هنری و ... هموار کرد.

 

دانشگاه تهران در طول عمر چندین دهۀ خود، از سرچشمه های تحول و جنبش در جامعه ایران بوده است.

دانشگاه تهران تا ۱۳۲۱ هجری خورشیدی به وسیله ی وزیر فرهنگ مدیریت می شد و پس از آن مدیریت دانشگاه به صورت مستقل و زیر نظر این وزارتخانه درآمد؛ نخستین مدیر دانشگاه علی اصغر حکمت بود و در حال حاضر محمدحسین امید ریاست آن را برعهده دارد.

دانشگاه تهران بزرگ ترین نهاد آموزش عالی و قدیمی ترین دانشگاه کشور است و بسیاری از جوانان خواهان کسب علم و معرفت، در آن مشغول به تحصیل هستند. این دانشگاه اکنون با داشتن ۳۲ هزار دانشجو از بزرگ ترین دانشگاه های خاورمیانه محسوب می شود و با بهره مندی از ۲۵ دانشکده در بیشتر رشته ها از استادان مجرب ایرانی بهره می گیرد. 

«آسمان» ۱۲ مرداد دادگاهی می‌شود

Posted: 29 May 2014 04:03 AM PDT

جرس: دادگاه رسیدگی به پرونده روزنامه «آسمان» ۱۲ مردادماه با حضور اعضای هیأت منصفه مطبوعات برگزار می‌شود.  

جمال خندان در گفت‌وگو با ایسنا، از برگزاری دادگاه روزنامه آسمان در ۱۲ مرداد خبر داد و گفت: دادگاه رسیدگی به اتهامات مدیرمسئول روزنامه آسمان در شعبه ۷۹ دادگاه کیفری استان تهران و با حضور اعضای هیأت منصفه مطبوعات برگزار می‌شود.

بر اساس این گزارش، روزنامه «آسمان» مدتی پیش به دلیل درج مطلبی به نقل از داوود هرمیداس باوند که در آن مجازات قصاص را غیرانسانی خوانده بود، از سوی دستگاه قضایی توقیف شد. 

نامه همسر یک زندانی بهایی به محمدجواد لاریجانی

Posted: 29 May 2014 04:03 AM PDT

جرس: مهشان کارگر، همسر سیامک صدری، یکی از بهاییان محبوس در ایران، طی نامه‌ای به محمدجواد لاریجانی می‌نویسد: "از خودم می‌پرسم، آیا فرزندانم تجربه‌های ما را تکرار خواهند کرد؟ آیا آن‌ها نیز به خاطر بهایی بودن از ورود به دانشگاه منع خواهند شد؟ با خودم می‌گویم چه خوب می‌شد اگر فرزندانم بدون نگرانی از آینده با برخورداری از حقوق برابر شهروندی بتوانند تحصیل، کار و زندگی کنند و در کنار سایر ایرانیان آنچه در توان دارند برای آبادانی کشور عزیزمان ایران صرف نمایند."  

به گزارش جرس، متن کامل نامه به مقام ارشد قضایی کشور که اخیرا مدعی شده بود "در ایران زندانی بهایی و مرحوم از تحصیل معتقد به بهاییت نداریم"، به شرح زیر است:


آقای محمد جواد لاریجانی
شما چندی پیش اعلام کردید «ما در ایران زندانی بهایی نداریم و بهایی محروم از تحصیل نداریم» این سخنان شما را در تضادی آشکار با زندگی خود دیدم و بر آن شدم تا واقعیت‌های زندگی را که با تمام وجود لمس کرده‌ام و طعم نابرابری در آن را چشیده‌ام برایتان بازگو کنم.
من مه‌شان کارگر در یک خانواده بهایی متولد شدم. وقتی خاطرات کودکی‌ام را مرور می‌کنم پدرم قدرت ا... کارگر را به یاد می‌آورم که نوزده سال معلم مدرسه بود.
در خرداد سال ۵۹ وقتی یک روز از مدرسه به خانه بازگشت کاغذی در دست داشت که در آن تصریح شده بود به علت بهایی بودن از کار اخراج شده است. پس از آن پدرم تلاش کرد در بحبوحهٔ جنگ راه دیگری برای امرار معاش خانواده پیدا کند.
مهر سال ۶۲ بود که پاسداران انقلاب با حکم بازداشت پدرم به جرم بهایی بودن وارد خانه‌مان شدند و تمام کتب و نشانه‌های مذهبی را جمع کرده و همراه پدرم با خود بردند.
مادر ماند و بار مسئولیت خانواده؛ من، دو خواهرم و فرزندی که باردار بود. حال باید این بار را تنها به دوش می‌کشید.
دو سال و نیم از دوران کودکی‌ام را برای دیدن هفتگی پدر در سالن ملاقات زندان وکیل آباد مشهد با سایر دوستان بهایی‌ام که آن‌ها هم برای دیدن پدرانشان می‌آمدند گذراندم. اما یک روز نگین و نازی پردل به ملاقات نیامدند. وقتی پرسیدم چرا این دفعه نیامده‌اند؟ گفتند پدرشان را به خاطر اینکه از دیانت بهایی تبری نکرده و مسلمان نشده اعدام کرده‌اند.
نمی‌توانم احساسم در آن روز را بیان کنم، ترس از دست دادن احتمالی پدرم یا اندوه برای از دست دادن پدر دوستانم تا این اندازه دیگران را می‌آزارد؟
بالاخره پدر آزاد شد و به مدرسه بازگشت اما این بار به عنوان راننده سرویس.
سال چهارم دبیرستان هم کلاس‌هایم خود را برای کنکور آماده می‌کردند و من شاهد ثبت نام آنان و پر کردن فرم‌های دانشگاهی بودم فرم‌ها گزینه مذهب داشت و من نه به صرف بهایی‌زاده بودن بلکه به انتخاب خودم در ستون مذهب فرم، نوشتم بهایی و به همین دلیل کارت ورود به جلسه کنکور برایم صادر نشد.
هم کلاسی‌هایم می‌پرسیدند چرا دولت با دانشگاه رفتن بهاییان مخالف است؟ من هنوز پاسخی برای این سوال ندارم.
ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم. همسرم سیامک صدری هم تجربه‌ای مشابه داشت. او در کودکی پدر خود را از دست داده بود. مادرش بهیه سعید نیا که کارمند ارشد اداره کشاورزی بود با حکم دولت به علت بهایی بودن از کار اخراج شده بود و با خیاطی گذران زندگی می‌کرد. دایی‌اش میرزا مهدی سعید نیا که برایش مثل پدر بود به جرم بهایی بودن به زندان افتاد. پدرش در گلستان جاوید برده و دفن شده بود اما پس از چندی آنجا را تخریب کردند و حتا سنگ قبری برای ادای احترام باقی نگذاشتند، با حکم آیت ا... صدوقی تمامی بهاییان یزد و فرزندانشان ممنوع المعامله شدند.
همسرم که در آن زمان ۹ سال داشت از این حکم بی‌نصیب نماند و هنوز این حکم به قوت خود باقی است. چناچه در سال ۹۰، شعبه دوم دادگاه انقلاب یزد به درخواست رفع ممنوع المعامله گی وی چنین پاسخ داد: بنا بر نظر اداره اطلاعات یزد در خواست شما پذیرفته نمی‌شود.
همسرم در اردیبهشت سال ۶۳در مقطع پنجم دبستان در کرمان درس خوانده به صورت متفرقه به همراه افرادی که بعضی هم مثل پدرش بودند امتحان داد. او هم در ستون مذهب فرم‌های دانشگاه، بهایی نوشت و به دانشگاه راه نیافت، اما همواره در فکر خدمت به مردم و آبادانی کشورش بود.
در آبان سال نود و یک ماموران اداره اطلاعات گرگان همسرم را به جرم کمک به سایر بهاییان جلوی چشم فرزندانم در خانه بازداشت کردند. اردلان پسر یازده و انوشا دختر هشت ساله‌ام شاهد بردن پدر از خانه بودند. این بار زندگی کودکی‌ام برای فرزندانم تکرار شد.
اکنون ما برای ملاقات پدرشان که نه تنها زندانی بلکه به صورت غیر قانونی تبعید شده، هر هفته از محل زندگیمان گرگان به رجایی شهر کرج با حدود ۴۷۰ کیلومتر فاصله، سفر می‌کنیم.
حالا فرزندانم رنج‌های مرا در مورد پدرم و من و رنج‌های مادرم در نبود همسرش را تجربه می‌کنیم.
این را به صراحت می‌گویم؛ همسرم را بدون دلیل قانونی و فقط به جرم بهایی بودن زندانی کرده‌اند. او می‌گفت در پایان دادگاه ۸ دقیقه‌ای که در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد پس از رد ادعاهای فاقد مدرک نماینده دادستانی توسط همسرم، قاضی از وی پرسیده آیا بهایی هستی؟ او جواب داده بلی، قاضی گفته همین که بهایی هستی و فعال برای من کافی است و به همسرم ۵ سال حکم زندان داده شد و من شاهد دلتنگی‌ها و اشک‌های شبانه کودکانم هستم که باید دوری پدرشان را به خاطر حکمی ناعادلانه تحمل کنند.


اکنون دخترم هم در ذهن کوچکش کنکاش می‌کند. چرا بهایی بودن پدر آن قدر دولت مردان کشورم را می‌آزارد؟
از خودم می‌پرسم، آیا فرزندانم تجربه‌های ما را تکرار خواهند کرد؟ آیا آن‌ها نیز به خاطر بهایی بودن از ورود به دانشگاه منع خواهند شد؟ با خودم می‌گویم چه خوب می‌شد اگر فرزندانم بدون نگرانی از آینده با برخورداری از حقوق برابر شهروندی بتوانند تحصیل، کار و زندگی کنند و در کنار سایر ایرانیان آنچه در توان دارند برای آبادانی کشور عزیزمان ایران صرف نمایند.


آقای لاریجانی شما اعلام نمودید «ما در ایران زندانی بهایی نداریم و بهایی محروم از تحصیل نداریم» بیایید به واقع این ادعا را عملی کنید.
بیایید تاریخ را جور دیگر رقم زنید. تا خاطرات کودکانمان پر باشد از شادی و برابری، تا این سر آغازی باشد برای برخورداری همه ایرانیان از حقوق برابر شهروندی فارغ از‌نژاد، دین و مذهب.


مه‌شان کارگر ۲۸/۲/۱۳۹۳
 

ابوالفضل عابدینی به مرخصی آمد

Posted: 29 May 2014 04:02 AM PDT

 جرس: ابوالفضل عابدینی، فعال حقوق بشری و زندانی سیاسی محبوس در زندان کارون اهواز، برای دومین بار طی سالهای حبس، موفق شد به مرخصی موقت ده روزه اعزام شود.  

به گزارش شبکه های اجتماعی، ابوالفضل عابدینی، که در حال سپری کردن دوران زندان ۱۲ ساله خود در زندان کارون اهواز است، از اسفندماه ۸۸ در زندان های  تهران و اهواز در حبس بوده، و تنها چند روزی در اسفند ماه سال گذشته توانسته بود به مرخصی اعزام شود.

 

ابوالفضل عابدینی فروردین ماه ۱۳۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهاماتی از قبیل عضویت در گروههای مخالف نظام، ارتباط با دول متخاصم و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. او یک سال بعد از صدور حکم اول، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه ای به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد. 

 

این شاهد شکنجه های ستار بهشتی، دو سال پیش و در پی شهادت در خصوص شکنجه های اعمال شده بر آن وبلاگ نویس مقتول، به طور ناگهانی از اوین به زندان کارون اهواز تبعید شد.

آیا تلاش های ظریف واقعی است؟

Posted: 29 May 2014 02:19 AM PDT

رابین رایت
جرس: ظریف پیش بینی کرد در بلند مدت احتمالا اختلافات با ایالات متحده مدیریت شود و درک متقابل به وجود آید.  

در چهارم سپتامبر سال گذشته، اندکی پس از اینکه جواد ظریف به عنوان وزیر خارجه ایران برگزیده شد، حساب کاربری جدیدی با نام (JZarif) اولین توییت خود را پست کرد: 

«امید است که قادر به #تعامل و در دسترس باشم.» (۱)
چند ساعت بعد، توییت دوم هم ظاهر شد:
«روش هشانا (۲) مبارک!»
علیرغم تردید عده‌ای، توییت‌ها توجه گسترده‌ای را به خود جلب کردند. یک ماهی بود که رئیس جمهور جدید ایران، حسن روحانی، کنترل دولت را در دست گرفته بود. اما سلف او، محمود احمدی‌نژاد، حق حیات اسرائیل را به چالش کشیده، و از یهودیان خواسته بود که به کشورهای اولیه خود بازگردند. او وقوع هولوکاست را هم زیر سوال برده بود. علاوه بر این‌ها، از مدت‌ها قبل اکثر رسانه‌های اجتماعی در ایران فیلتر شده بودند. یکی از پاسخ‌های انتقادی را (sfpelosi) نوشته بود:
«متشکرم؛ اگر جنابعالی به انکار هولوکاست از سوی ایران پایان می‌دادید، سال نو شیرین‌تر هم می‌شد.»
نام کاربری (sfpelosi) به کریستین پلوسی (۳) تعلق دارد. وی دختر نانسی پلوسی (۴) است و سابقه ریاست دفتر جان تیرنی (۵)، نماینده ماساچوست در مجلس نمایندگان را در کارنامه دارد. امروز، او یکی از فعالان حزب دموکرات در سان فرانسیسکو است. هرچند او خودش یک کاتولیک است، ولی همسرش یهودیست و دخترش به یک مدرسه پیش دبستانی یهودی می‌رود. وی علت پاسخ دادن به توییت آقای ظریف را برایم توضیح داد «وقتی توییت او را اتفاقی دیدم، نمی‌دانستم که واقعیت دارد یا نه؟... گفتم آخه ایران که شبکه اجتماعی ندارد. بعد فهمیدم‌ ای بابا اینکه توییتره! بگذار ببینم واقعیه یا اینکه شیرین کاری یکی از مشاوران یا دوستان خارج نشین او در حوزه دیپلماسی عمومیه.» در عرض کمتر از یک ساعت (JZarif) پاسخ داد:
«(۰۰)، ایران هیچ‌گاه آن را انکار نکرده است. مردی که تصور می‌شد این کار را کرده، دیگر رفته است. سال نو مبارک!»
توییت‌ها واقعا کار خود ظریف بود. (وزارت خارجه از سانسورهای رسانه‌های اجتماعی معاف است.) من به وسیله ایمیل از ظریف پرسیدم آیا می‌دانسته که مخاطبش دختر یکی از برجسته‌ترین سیاستمداران آمریکایی است؟ او در پاسخ نوشت «بله، خانم.»


این تبادل نظر بزرگ‌ترین گشایش دیپلماتیک بعد از انقلاب ایران را نوید می‌داد. سه هفته بعد، در ۲۶ سپتامبر، ظریف در مقر سازمان ملل با جان کری، وزیر خارجه ایالات متحده برای بررسی شرایط از سرگیری مذاکرات اتمی دیدار کرد. فردای آن روز، اوباما با رئیس جمهور روحانی که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک حضور داشت، تلفنی تماس گرفت. این مکالمه پانزده دقیقه‌ای نخستین گفتگوی رهبران دو کشور بعد از سقوط شاه در سال ۱۹۷۹ بود.


از آن به بعد مذاکرات دیپلماتیک در سطوح مختلف هر ماه در ژنو یا وین انجام شده است. ظریف که روحانی را برای تماس اوباما آماده کرده بود، مسئول مذاکرات کنونی کشور با بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان، یعنی بریتانیا، چین، فرانسه، آلمان، روسیه و ایالات متحده است. هدف این مذاکرات رسیدن به توافقی جامع است که نسبت به عدم انحراف برنامه هسته‌ای ایران از اهداف صلح آمیز اطمینان دهد. در همین راستا، در نوامبر گذشته توافق موقت شش ماهه‌ای حاصل شد و از ژانویه به اجرا درآمد. ایران قبول کرد که در این شش ماه بخش‌های جنجال برانگیز برنامه هسته‌ای خود را به صورت تدریجی معلق کند، یا آن‌ها را تغییر دهد. در عوض، تهران هم به صورت چند مرحله‌ای تا حدودی از شر تحریم‌های اقتصادی خلاص می‌شود و چیزی بین شش تا هفت میلیارد دلار سود می‌کند. بیشتر از نصف این مبلغ، درآمد صادرات نفت خود ایران است که در بانک‌های خارجی بلوکه شده بود. ایران و شش قدرت جهان تهیه پیش نویس توافق جامع را از هفته گذشته آغاز کردند. آخرین مهلت رسیدن به توافق نهایی ۲۰ جولای است. هرچند فرصت مذاکرات قابل تمدید است، اما هر دو طرف می‌خواهند، و نیاز دارند، که تا این تاریخ به نتیجه برسند.


تا اینجای کار، ظریف و کری چهار بار با هم ملاقات کرده‌اند و یکدیگر را جان و جواد صدا می‌زنند. ظریف به من گفت: «این از اولین کارهایی است که شما آمریکایی‌ها با آدم می‌کنید... اگر من مدت زیادی در ایالات متحده زندگی نکرده بودم، از اینکه وزیر خارجه کشور منازع مرا با اسم کوچک خطاب کند شگفت زده می‌شدم.» آن‌ها شماره تلفن و ایمیل یکدیگر را دارند و از آن‌ها استفاده کرده‌اند. البته، تماس‌های پرسنل آن‌ها به مراتب بیشتر است.
با این وجود، حتی در این مرحله همچنان سوال پلوسی بر روند مذاکرات سایه افکنده است؛ آیا مذاکرات واقعی است؟ و آیا می‌تواند ایران را از دستیابی به بمب باز دارد؟
***
ساختمان وزارت امور خارجه ایران با آجرهایی به رنگ بژ در مساحتی به اندازه یک بلوک در دهه ۱۹۳۰ توسط آخرین سلسله پادشاهان این کشور بنا شد. این ساختمان سالن پذیرش طاق چشمه‌ای باشکوهی دارد؛ کاشی‌های دیوار‌هایش آینه کاری شده و لوستر خیره کننده‌ای با چند ردیف چراغ‌های کوچک واژگون از سقف گنبدی شکل آن آویزان است. دفتر ظریف ساده، با دیوارهایی چوبی و از یادگاری‌های شخصی خالی بود. ما روی مبلمانی با پارچه ابریشمی برجسته نشستیم که در گوشه‌ای از اتاق کنار هم چیده شده بود.


ظریف مردی خوش برخورد، با لبخندی مهربانانه و بذله گو است که در بحث و مناظره نطقی به سختی فولاد دارد. مو‌هایش مثل برف سفید است و از زمان انتخابش به عنوان وزیر خارجه، ریش پروفسوری خود را کم کم به ته ریش تبدیل کرده است؛ جوابی به تندروهایی که فکر می‌کردند سیاست‌های او هم مثل گونه‌های سه-تیغش بیش از حد غربی هستند.
دیپلماسی هسته‌ای، او را محبوب و در عین حال آسیب پذیر کرده است. در دو نظر سنجی عمومی که به مناسبت نوروز برگزار شد، مردم او را با فاصله‌ای زیاد، و جلو‌تر از روحانی، به عنوان خبرساز‌ترین چهره سال انتخاب کردند. در مقابل اما، سیاستمداران پر سر و صدای تهران،‌‌ همان کسانی که روزگاری آیت الله خمینی آن‌ها را به عقرب تشبیه کرده بود، تک تک مواضع او را تشریح می‌کنند. مخالفان در مجلس همین حالا هم خواستار استیضاح او هستند. اوایل ماه جاری (ماه می‌) بود که او از یک چالش سخت در مقابل هفتاد و پنج نماینده مجلس جان به در برد. این نمایندگان می‌خواستند او را به خاطر مصاحبه‌ای که در آن هولوکاست را یک «تراژدی وحشتناک» خوانده بود و به دلیل عدول از مواضع انقلابی محکوم کنند. علاوه بر این، تندرو‌ها برای هشدار نسبت به هرگونه سازش احتمالی، همایشی با نام «ما دلواپسیم» را در محل سابق سفارت امریکا برگزار کردند. این کنفرانس «گردهمایی بزرگ منتقدان توافقنامه ضعیف» بود. یکی از آن‌ها زن چادر به سری بود با پلاکاردی در دست که روی آن نوشته شده بود «حقوق هسته‌ای ما فروشی نیست.»


توافق هسته‌ای برای خیلی‌ها در ایران خیلی مهم‌تر از یک مساله صرفا تسلیحاتی است. این توافق با به رسمیت شناختن حکومت اسلامی به عنوان نماینده قانونی مردم، خطر تهدید به تغییر رژیم را از بین می‌برد. گرچه ممکن است که درهای ایران را به دنیای خارج هم باز کند، به نحوی که توازن قوای داخلی را برهم زند. یکی از دیپلمات‌های ارشد غربی به من گفت «من همچنان منتظر وقوع نبرد اصلی در تهران هستم... بیشتر احتمال می‌دهم که این مبارزه بعد از دستیابی به توافق هسته‌ای صورت گیرد.»


ظریف بیشتر از تمام سیاستمداران عالی رتبه ایرانِ بعد از انقلاب، تلفیقی است از فرهنگ ایرانی و آمریکایی. او کنار درب اتاق از من استقبال کرد، ولی طبق سنت مسلمانان با من دست نداد. او کروات نزده بود و طبق روال پس از انقلاب ایران، پیراهنی با یقه باریک ایستاده پوشیده بود. با این وجود انگلیسی را با لهجه و اصطلاحات آمریکایی صحبت می‌کند؛ میراثی که از بیست سال زندگی در سان فرانسیسکو، نیویورک و دنور به همراه دارد. او دو فرزند دارد که هر دو در ایالات متحده به دنیا آمده‌اند، دخترش کار طراحی داخلی می‌کند و پسرش مشاور امور بازریابی است.


احتمالا او یگانه شخصیتی است در کل جهان که می‌تواند هم با سناتور دایان فاینشتاین (۶) تلفنی صحبت کند و هم با دبیر کل حزب الله لبنان، سید حسن نصر الله. فاینشتاین در سال ۲۰۰۶ با ظریف آشنا شد، و از طرف او پیشنهادی را به دولت آمریکا منتقل کرد. (به گفته خانم فاینشتاین، کارمندان دولت بوش هرگز جواب پیشنهاد ظریف را ندادند.) پس از آن ماجرا، او تماس خود با ظریف را حفظ کرد و سپتامبر گذشته در نیویورک مجددا وی را ملاقات کرد.


فاینشتاین با ذکر اینکه «او بازی نمی‌کند.» درباره ظریف به من گفت «او از جملات آتش افروز استفاده نمی‌کند و رفتاری متفکرانه دارد. او واقعی است و می‌خواهد به مردم کشورش کمک کند و آن‌ها را به سمت مسیر متفاوتی هدایت کند. در ارزیابی آدم‌ها این مساله برای من خیلی مهم است.»


بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷، ظریف به عنوان سفیر ایران در سازمان ملل، با جوزف بایدن، معاون رئیس جمهور و چاک هیگل، وزیر دفاع ایالات متحده که در آن زمان هر دو عضو مجلس سنا بودند، دیدار کرده است. سال ۲۰۰۷ دولت بوش در اقدانی نادر، محدودیت بیست و پنج مایلی دیپلمات‌های ایرانی مستقر در نیویورک را موقتا لغو کرد، تا او بتواند در واشنگتن سخنرانی‌های خداحافظی خود را انجام دهد و از کنگره رسما دیدار کند. جو بایدن‌‌ همان موقع به من گفت «ظریف نماینده‌ای سرسخت است. با این وجود او عملگرا است و نه جزمی... او می‌تواند در حل و فصل صلح آمیز اختلافات ما با ایران، نقش مهمی بازی کند.» در مراسم نهاری که به میزبانی شورای روابط خارجه برگزار شد، مارتین ایندیک (۷)، سفیر سابق ایالات متحده در اسرائیل به ظریف گفت «دلمان برایت تنگ می‌شود.»
این درحالی است که ظریف ماه ژانویه در لبنان با نصرالله دیدار کرد، همچنین تاج گل زیبایی با گل‌های سفید بر روی قبر عماد مغنیه، فرمانده نظامی حزب الله گذاشت؛ مغنیه با بمب گذاری‌های سال ۱۹۸۳ در سفارت و پادگان نیروی دریایی ایالات متحده در بیروت، که به کشته شدن ۲۴۱ نفر از نیروهای حافظ صلح انجامید، مرتبط بوده است. سپس، ظریف به دمشق سفر کرد تا با بشار اسد دیدار کند؛ در شرایطی که نبرد رئیس جمهور سوریه با مردم کشورش حالا به چهارمین سال خود وارد شده است.


ظریف به من گفت «شما برای انجام گفتگو، باید قادر باشید که پیش فرض‌های خود را کنار بگذارید و سعی کنید به جای زیاد صحبت کردن، بیشتر به طرف مقابل گوش کنید.» او افزود «چنین کاری از نظر ملاحظات سیاسی همیشه صحیح نیست، ولی به شما کمک می‌کند که درک بهتری از واقعیات پیدا کنید. من از دانش و اطلاعاتی که تمام این افراد به من ارائه کرده‌اند، بهره برده‌ام. من با برخی اختلاف نظر دارم و با عده‌ای بیشتر موافقم، اما این بدین معنی نیست که نمی‌توانم صحبت‌های کسانی که با آن‌ها مخالفم را بشنوم.»


بعضی از منتقدان آمریکایی مواضع او را باور نمی‌کنند. روئل مارک گرشت (۸)، افسر سابق آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) به من گفت «در آنجا اسلامگرایان انقلابی بدتری وجود دارد، ولی اشتباه نکنید، او هم یکی از انقلابیون اسلامگراست.» گرشت که امروز از محققان ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی است، ادامه داد «به نظر او انقلاب اسلامی با ایالات متحده سازگاری ندارد. و تنها در سیاست‌های قرون وسطایی انقلاب است که اختلافاتش با کسانی که تندرو خطاب می‌شوند، اهمیت پیدا می‌کند.»
***
ظریف پسر یک تاجر متمول است که می‌خواسته او مهندس شود. وی بدون دسترسی به تلویزیون و روزنامه بزرگ شد. خانواده او مذهبی و سنتی بود، ولی پدرش از انقلاب حمایت نمی‌کرد. شیعیان به صورت تاریخی از سیاست دوری می‌کنند، در امور سیاسی منفعل هستند و با دخالت روحانیون در سیاست مخالفند. آن‌ها بر این باورند که برای تشکیل مجدد حکومت اسلامی ایده آل، باید تا ظهور مهدی (عج)، ناجی مسلمانان صبر کرد. پس وقوع انقلاب به‌‌ همان اندازه که برای طرفداران شاه ناراحت کننده بود، بعضی مذهبیون سنتی را هم نگران کرد. به همین ترتیب در خانواده ظریف هم شکاف عمیقی برجای گذاشته بود. وقتی من اشاره کردم که احتمالا صحبت‌های سر میز شام جالب بوده است، ظریف پاسخ داد «از روی احترام به پدر، من معمولا شنونده بودم.»


جواد ظریف، در هفده سالگی تهران را به مقصد سان فرانسیسکو ترک کرد، تا قبل از ثبت نام در دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو، به یک مدرسه خصوصی پیش دانشگاهی برود. در طول چهارده ماه انقلاب، دانشجویان ایرانی کالج‌های کالیفرنیا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه برکلی فعالیت می‌کردند. خیلی از آن‌ها با شتاب به خانه روانه شدند، تا به دولت تازه تاسیس جمهوری اسلامی کمک کنند. آن‌ها بین فعالان انقلابی به مافیای برکلی معروف شدند. اما ظریف برای تکمیل تحصیلاتش در امریکا ماند، و به عنوان نماینده گروه برکلی در کنسولگری ایران در سان فرانسیسکو انتخاب شد تا از عدم انحراف این کنسولگری از مرام سیاسی جدید اطمینان یابد. وقتی او برای ادامه تحصیلاتش به دانشگاه کلمبیا در نیویورک رفت، سفیر انقلابیون در سازمان ملل متحد او را استخدام کرد.


ظریف یادآور شد «آن روز‌ها هر کسی که هم نماز می‌خواند هم انگلیسی بلد بود، یک کالای با ارزش محسوب می‌شد.» بعد از تصفیه سلطنت طلبان از هیئت ایران در سازمان ملل، او از کارهای روادید گرفته تا نامه نگاری درباره جنگ ایران و عراق به دبیرکل، همه کاری انجام می‌داد. او گفت «دیگر افراد هیئت یا نمی‌دانستند که چگونه باید کار را انجام دهند یا برای انجام آن به اندازه کافی مورد اعتماد نبودند.»
بعد از یک سال تحصیل در دانشگاه کلمبیا، ظریف برای گرفتن دکترا به دانشکده مطالعات بین الملل دانشگاه دنور رفت، او در آنجا با کاندولیزا رایس (۹) اساتید مشترکی داشت. ظریف با لبخند تعریف کرد که «یک بار، یکی از استادانم به من گفت «ما در دنور لیبرال‌هایی مانند جواد ظریف می‌سازیم، نه محافظه کارانی مثل کاندی رایس.»


ود ناندا (۱۰) که استاد هر دو نفر و از اعضای کمیته رساله ظریف بوده است، گفت «کاندی و جواد خصوصیات مشترک زیادی داشتند... هر دو سر کلاس خوب بودند. آن زمان من اصلا فکر نمی‌کردم که رایس زمانی وزیر خارجه بشود، هرچند ممکن بود به شما بگویم که او پیشرفت زیادی خواهد کرد. اما درباره ظریف می‌دانستم که در آینده نقش مهمی در تاریخ کشورش بازی خواهد کرد.»
موضوع رساله دکترای ظریف که در جریان جنگ ایران و عراق نوشته شده، استفاده از نیروی نظامی برای مقابله با ناقضان قوانین بین الملل است. مضامین آن روابط ایران و آمریکا در زمان قبل و بعد از انقلاب را بازتاب می‌دهد؛ او نوشته است «هیچگونه استدلال سیاسی، نظامی یا اقتصادی برای توجیه امکان استفاده یک جانبه از نیروی نظامی، در صورت عدم وجود حملات نظامی قبلی، از نظر قانونی معتبر نیست.» مداخله برای بازگرداندن نظم و قانون به سرزمین‌های خارجی «با توجه به هنجارهای پذیرفته شده در قوانین بین الملل، به هیچ وجه از اعتبار رسمی برخوردار نیست.»


ناندا مشخصا عصبانیت ظریف از حمایت آمریکا از صدام حسین، که در ۱۹۸۰ به ایران حمله کرد، را به خاطر دارد.‌‌ همان طور که مقامات رسمی ایالات متحده بعد‌ها تائید کردند، دولت ریگان اطلاعات ماهواره‌ای خود از جابجایی‌های نیروهای ایران را در اختیار بغداد می‌گذاشته است. آن‌ها چندین مرتبه در حملات شیمیایی عراق مورد استفاده قرار گرفتند. حملاتی که بیشترین قربانیان استفاده از گازهای سمی و خردل پس از پایان جنگ جهانی اول را برجای گذاشت. طبق تخمین آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، حملات شیمیایی عراق به ایران حدود پنجاه هزار تلفات برجای گذاشت که هزاران نفر از آن‌ها جان باخته‌اند.


بعد از ترک دنور در سال ۱۹۸۸، ظریف همواره در مرکز محورهای دیپلماسی ایران قرار داشته است. یان الیاسون (۱۱)، دیپلمات سوئدی که حالا معاون دبیرکل سازمان ملل است، مذاکرات برای پایان جنگ ایران و عراق را رهبری می‌کرد. الیاسون به یاد می‌آورد که ظریف جوان‌ترین دیپلمات هیئت ایرانی بود، اما بیشتر از همه برای مذاکره با عراقی‌ها تلاش می‌کرد؛ حتی بین جلسات. جیاندومنیکو پیکو (۱۲)، مذاکره کننده سابق سازمان ملل در امور گروگان‌ها، در خاطرات خود به نقش گران بها و «بی‌قیمت» ظریف در آزادسازی گروگان‌های غربی در دست متحدان ایران در لبنان بین سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ اشاره کرده است. یکی از آن گروگان‌ها پس از هفت سال آزاد شد. پیکو همکاری بیست ساله خود با ظریف را نزدیک‌ترین رابطه کاری تمام دوران حرفه‌ای خود توصیف کرده است. پیکو به من گفت «علت، زندگی آن ۱۲۳ نفری است که ما به خانه و خانوداه‌هایشان بازگرداندیم... او یک هنرمند است.»


جیمز دابینز (۱۳)، نماینده اختصاصی کنونی وزارت خارجه امریکا در امور پاکستان و افغانستان، معتقد است که ظریف در حل موضوع افغانستان کمک شایانی کرده است. در کنفرانس بین المللی بن در سال ۲۰۰۱، هیئت مخالفان افغانستان در مورد شرایط دولت جدید تردید داشت. ساعت دو صبح، در شرایطی که فشار دیپلمات‌های آمریکا، روسیه، آلمان، هند و سازمان ملل کارگر نیفتاده بود، ظریف نماینده افغان‌ها را کنار کشید و چند لحظه در گوش او صحبت کرد. دابینز می‌گوید «ظریف دستاورد نهایی را بدست آورد؛ بدون آن دولت کرزی هرگز تشکیل نمی‌شد.»


در سال ۲۰۰۲ ظریف به عنوان فرستاده ایران در سازمان ملل انتخاب شد. یک سال بعد، او پیش نویس بیانیه‌ای موسوم به «معامله بزرگ» را برای حل و فصل تمام مشکلات اساسی ایران و ایالات متحده آماده کرد که البته مثل تلاش‌های قبلی هرگز عملی نشد. بعد از روی کار آمدن تندرو‌ها همراه احمدی‌نژاد، او در سال ۲۰۰۷ از سرویس خارجه کنار گذاشته شد. در آن زمان او به من گفت «به نظر من غرب آن طور که باید و شاید توافقات و گشایش‌های ما را درست تفسیر نکرد... چون به اشتباه تعبیر شد، واکنشی ناامیدکننده درپی داشت، و در واقع به بالا گرفتن تنش‌ها و افزایش بی‌اعتمادی منجر شد.» وی گفت مثل «آرمانگرای احمقی که به جزء دادن امتیاز هیچ دستاوردی در زندگی دیپلماتیک خود نداشته است» از سازمان ملل به خانه بر می‌گردد.


او در سن ۴۷ سالگی از خدمات دولتی بازنشسته شد. بعد از آن تدریس می‌کرد و با نقشه‌های معماری، یکی از تفریحاتش، سرگرم بود و در جریان نزاع شش ماهه بعد از انتخابات ۲۰۰۹ ایران عزلت پیشه کرد. اعتراضات فرو نشست، اما نارضایتی درونی به انتخاب چشمگیر روحانی در سال گذشته منجر شد. سمت و سوی سیاسی ایران با انتخاب روحانی تغییر کرد. سه نفر از شش نامزد انتخابات ریاست جمهوری از او خواسته بودند که وزیر خارجه دولت آن‌ها شود، سپس یک سایت محبوب خبری از او به عنوان رئیس جمهور احتمالی ایران در آینده نام برده بود. وقتی من در مورد چنین احتمالی سوال کردم، وی پاسخ داد «هرگز ممکن نیست! حتی چنین چیزی را بر زبان نیاورید!... من سیاستمدار نیستم.»


ظریف حق دارد که محتاط باشد. جناح راست ایران، پر سر و صدا و خطرناک است. در جلسه رای اعتماد به او در آگوست گذشته، یکی از نمایندگان با نام نصرالله پژمانفر به مجلس هشدار داد «چشم طمع دشمن به ظریف است، آمریکایی‌ها او را شاخه زیتون نامیده‌اند، در نتیجه ظریف باید به وضوح اعلام کند که ما دنبال برقراری رابطه با آمریکا نیستیم.»


در اوایل اکتبر، کیهان، تندرو‌ترین روزنامه تهران در گزارش تیتر یک خود مدعی شد که ظریف به کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته که مکالمه روحانی با اوباما نابجا بوده است. وزارت خارجه آن را تکذیب کرد، و ظریف در صفحه فیس بوک خود از این گلایه کرد که خبر ساختگی و تنش‌های سیاسی به او آسیب فیزیکی وارد آورده است.


او برای چهار صد و پنجاه هزار دنبال کننده خود در فیس بوک نوشت «امروز صبح، بعد از دیدن تیتر یک روزنامه، کمردرد و پادرد شدیدی گرفتم... حتی نمی‌توانستم راه بروم یا بنشینم وزارت خارجه را ترک کردم و به بیمارستان رفتم.» مشخص شد که «مشکل من بیشتر عصبی و اسپاسم عضلانی است.»


یک هفته بعد، به لطف طب سوزنی، او خوابیده روی یک تخت در هواپیما، راهی دور نخست مذاکرات اتمی شد. تصاویری که در رسانه‌های ایران منتشر شد، نشان می‌داد او زیر ملحفه دراز کشیده و یک لپ تاپ روی سینه‌اش گذاشته است. او نشسته بر یک صندلی چرخدار به محل مذاکرات آمد. ورود او یخ را شکست. یک مقام آمریکایی که به خبرنگاران گزارش می‌داد، گفت «هر کس به او توصیه‌ای می‌کرد؛ کتاب‌هایی که فکر می‌کردند او باید بخواند یا چیزهایی که باید امتحان کند، چون ما همه چنین دردی را تجربه کرده‌ایم.»
***
کمی پس از اینکه ظریف توافق موقت هسته‌ای را پذیرفت، رئیس جمهور اوباما به مخاطبانش در موسسه بروکینگز گفت که شانس موفقیت دیپلماسی جدید با ایران تنها پنجاه-پنجاه است. حتی این احتمال هم بالاست. در بیست و پنج سال اخیر، روسای جمهور ایالات متحده نتوانسته‌اند که از دستیابی کشورهای متخاصم یا بی‌ثبات به سلاح هسته‌ای جلوگیری کنند. رونالد ریگان گفته بود که پاکستان به سلاح هسته‌ای دست پیدا نخواهد کرد، اما پاکستان با استفاده از برنامه هسته‌ای مخفیانه‌ای در دهه هشتاد، این کار را کرد. بیل کلینتون متعهد شده بود که دست کره شمالی بمب هسته‌ای نخواهد رسید، اما پیونگ یانگ در دهه نود قابلیت‌های مخفی خود را گسترش داد و اولین سلاح هسته‌ای خود را در ۲۰۰۶ آزمایش کرد.


جرج دبلیو. بوش قول داد که ایران اتمی نمی‌شود. هردو طرف ناشیانه فرصت‌های دیپلماتیک را بار‌ها از دست دادند. همزمان، تهران جهشی بزرگ در فناوری به دست آورد. کمتر از دویست سانتریفیوژ فعال اولیه ایران تا پایان دولت بوش به پنج هزار عدد افزایش پیدا کرد.


اکنون ایران نوزده هزار سانتریفیوژ دارد. بیشتر آن‌ها در مرکزی محافظت شده در نزدیک نطنز، منطقه‌ای که گلابی‌هایش معروف است، قرار دارند. بعد از اینکه گروهی از مخالفان حکومت وجود تاسیسات را در سال ۲۰۰۲ برملا کرد، ایران گفت که تنها شش ماه قبل از ورود مواد هسته‌ای به مرکز، باید آژانس دیدبان سازمان ملل را در جریان بگذارد. دیگر مرکز غنی سازی در فردو، در عمق زمین قرار دارد و در برابر حملات هوایی کمتر آسیب پذیر است. فردو نزدیک شهر قم، محل آموزش مذهبی کشور واقع شده است. در سال ۲۰۰۹، در حالی که ایالات متحده این مرکز را از قبل تحت نظر داشت، تهران وجود آن را اعلام کرد.
اورانیوم غنی شده می‌تواند به عنوان انرژی برای اهداف صلح آمیز، و یا برای تولید سلاح استفاده شود. یک بمب هسته‌ای تقریبا ۲۵ کیلوگرم اورانیوم با خلوص بالا، و تا حدود نود درصد غنی شده نیاز دارد. رابرت آینهورن (۱۴)، عضو سابق تیم مذاکراتی ایالات متحده به من گفت که ایران اگر بخواهد می‌تواند با استفاده از ظرفیت کامل سانتریفیوژهای خود و اورانیومی که تاکنون غنی کرده است، ظرف دو ماه سوخت لازم برای یک بمب را تولید کند. البته اقدامات دیگری همچون جایگذاری سوخت در کلاهک و توسعه سیستم پرتاب هم الزامی است، اما مساله کلیدی که به اصطلاح «زمان فرار» نامیده می‌شود، مدت زمانی است که یک کشور برای تولید اورانیوم غنی شده مورد نیاز برای تولید یک بمب لازم دارد.


کالین کال (۱۵)، معاونت اجرایی سابق وزارت دفاع ایالات متحده توضیح داد «زمانی که یک کشور بتواند مواد لازم برای ساخت بمب را تهیه کند، بازی تمام شده است.» بعد از تهیه مواد لازم، سوخت را می‌توان به جایی مخفی و ایمن در برابر حملات نظامی منتقل کرد. در آن زمان، حملات هوایی به فردو یا نطنز دیگر مانع دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای نخواهد شد.
در حال حاضر تنها پانزده کشور اورانیوم را غنی می‌سازند. در این بین فقط ۹ کشور سلاح هسته‌ای دارند که پنج تای آن‌ها سر میز مذاکرات برای قانع کردن ظریف و ایران تلاش می‌کنند. ظریف تاکنون هیچ یک از تاسیسات ایران را از نزدیک ندیده است. او به من گفت «چنین فرصتی نصیبم نشده است و فکر نمی‌کنم که به این کار نیاز داشته باشم. اگر بتوانم سری به آن‌ها بزنم و آن‌ها را ببینم، از منظر غرور ملی برایم خیلی جالب خواهد بود. اما چیز زیادی از آن‌ها متوجه نمی‌شوم، چراکه من فیزیکدان هسته‌ای نیستم و یک مذاکره کننده‌ام.»
***
ادعای جمهوری اسلامی همواره این بوده که هدفش از برنامه هسته‌ای تنها تولید انرژی و تحقیقات است. ایالات متحده مدت‌ها پیش نیاز هسته‌ای ایران به هر دو مورد فوق را به رسمیت شناخت. قبل از انقلاب، دولت جرالد فورد برنامه شاه برای خرید بیش از بیست نیروگاه هسته‌ای را در اواسط دهه هفتاد تائید کرد. دیک چنی (۱۶)، رئیس دفتر فورد و دونالد رامسفلد (۱۷)، وزیر دفاع وقت از این تصمیم حمایت کردند. طبق حساب و کتاب، این توافق برای تجارت آمریکا مفید بود، عمق روابط استراتژیک دو کشور را بیشتر می‌کرد و به ایران یاری می‌داد که انرژی لازم برای اقتصاد مدرن مد نظر خود را فراهم کند، و همزمان عمر ذخایر نفتی ایران را برای صادرات به کشورهای صنعتی غربی افزایش می‌داد. هنری کیسینجر (۱۸)، وزیر خارجه وقت آمریکا درباره بررسی‌های آن موقع، در سال ۲۰۰۵ به واشنگتن پست گفت «فکر نمی‌کنم که آن زمان موضوع منع اشاعه مطرح شد.»


یکی از یادداشت‌های سال ۱۹۷۸ وزارت امور خارجه حاکی است «ما از تلاش‌های ایران برای گسترش و تنوع بخشیدن به منابع انرژی غیر نفتی‌اش، بسیار راضی هستیم.»
نیاز امروز ایران به انرژی هسته‌ای بسیار بیشتر از زمان شاه است. بعد از انقلاب، روحانیون حاکم از زنان خواستند که نسلی اسلامی پرورش دهند. در عرض کمتر از ده سال، جمعیت ایران بیش از پنجاه درصد افزایش پیدا کرد. البته، دیری نپایید که حکومت خدا محدودیت‌های زمینی خود را متوجه شد. دولت نمی‌توانست که غذا، خانه، تحصیل و کار برای جمعیت رو به رشد خود فراهم کند، در نتیجه برنامه تنظیم خانواده را کلید زد؛ اکثر روش‌های جلوگیری از بارداری، از جمله وازکتومی مشمول یارانه شد. بیش از سی هزار زن استخدام شدند تا برای ترویج سیاست دو فرزندی به درب منزل مردم بروند. به مناسبت روز جهانی جمعیت، روحانیون از تریبون سازمان ملل مردم را به تنظیم خانواده فرا می‌خواندند. حتی بعضی از روحانیون مردان مضطرب را در انجام عمل وازکتومی همراهی می‌کردند. شرکت زوج‌ها در یک دوره تنظیم خانواده قبل از ازدواج الزامی شد. تا نهایتا در سال ۲۰۰۲ آمار زاد و ولد به میزان دو فرزند برای هر خانواده رسید.


افزایش جمعیت باعث شد که به گزارش یک وب سایت ایرانی، در سی سال اول انقلاب مصرف داخلی نفت به طور متوسط سالانه ده درصد رشد کند. با ادامه روند فعلی، در کمتر از ده سال ایران به یک وارد کننده نفت تبدیل خواهد شد. پیامدهای اقتصادی این موضوع ویرانگر است. قبل از اعمال تحریم‌ها، صادرات نفت شصت درصد درآمد مالی دولت را پوشش می‌داد. این وب سایت هشدار می‌دهد که «اگر این روند ادامه یابد، وضعیت به یک فاجعه تبدیل خواهد شد.»
افزایش مصرف فرآورده‌های نفتی، به یک مشکل حیاتی هم تبدیل شده است. شش شهر بزرگ ایران با آلودگی شدید هوا مواجهند. تهران به خاطر تشکیل دود مه قهوه‌ای رنگ ضخیمی، گهگاه تعطیل می‌شود. بیلبورد‌ها میزان آلودگی هوا را نمایش می‌دهند. در روزهای بد، به کودکان، بیماران و سالمندان هشدار داده می‌شود که در خانه بمانند. بعضی از مردم به استفاده از ماسک جراحی روی آورده‌اند. طبق گزارش دولت، سالانه تقریبا هشتاد هزار نفر (یعنی بیش از دویست نفر در روز) به علت بیماری‌های مرتبط با آلودگی هوا جان خود را از دست می‌دهند.
در نتیجه، ایران به انرژی پاک هسته‌ای نیاز دارد. با این وجود، بعد از گذشت چهار دهه از قرارداد ساخت بیش از بیست نیروگاه هسته‌ای، کشور تنها یک نیروگاه دارد. نیروگاهی که در بوشهر، در جنوبی‌ترین قسمت سواحل ایرانی خلیج فارس قرار دارد. عملیات ساخت آن قبل از انقلاب توسط آلمان‌ها آغاز شد؛ روس‌ها در اواسط دهه نود آن را گرفتند و بعد از مشکلات فنی متعدد، در ‌‌نهایت در سال ۲۰۱۲ به شبکه سراسری متصل شد.
اما از آنجایی که هیچکدام از سانتریفیوژهای نطنز یا فردو برای بهره برداری از نیروگاه بوشهر استفاده نشد، این نیروگاه مشکل اعتبار ایران را تنها بد‌تر کرد. روسیه تمام اورانیوم غنی شده مورد نیاز را فراهم می‌کند و تمام سوخت مصرفی را هم خارج می‌کند. مهم‌تر اینکه، تهران تا احداث نیروگاه‌های بعدی خود حداقل یک نسل فاصله دارد. و چون کشور توانایی تولید سوخت خود را کاملا توسعه داده است، این سوال برای جهان خارج باقی مانده است؛ که نکند ایران برای ساخت بمب، سوخت تهیه می‌کند؟


به گفته ظریف، ایران برای تولید سلاح یا مواد شکاف پذیر به میزان مورد نیاز سلاح هسته‌ای هیچ قصدی ندارد. او می‌گوید «به نظر ما این کار در جهت منافع، یا در دکترین دفاعی ما نیست.» تنها راکتور تحقیقاتی کشور که سال ۱۹۶۷ از ایالات متحده خریداری شده است، برای تولید ایزوتوپ‌های پزشکی استفاده می‌شود. ایران پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای را در سال ۱۹۶۸ امضا کرده است و استفاده از انرژی هسته‌ای را حق خود می‌داند.
علاوه بر این، دولت ایران می‌گوید که برای جلوگیری از سوء استفاده کشورهای تامین کننده از عرضه سوخت هسته‌ای به عنوان گروکشی سیاسی، به راکتور‌ها و سوخت مختص خود نیازمند است. ظریف گفت «اگر از منظر کشورهای دیگری که در بازار بین المللی به انواع سوخت و ایزوتوپ‌های پزشکی دسترسی دارند، به این موضوع نگاه کنید، توجیه مالی آن [تولید سوخت] برایتان خیلی سخت خواهد بود.» او ادامه داد «خرید بیشتر این مواد در بازارهای بین المللی نسبت به تولید آن‌ها به مراتب ارزان‌تر است. ما این را می‌فهمیم. اما وقتی که به بازارهای آزاد دسترسی ندارید، این مساله به هیچ وجه موضوعیت ندارد.» تصور می‌شود که ایران برای توسعه فناوری هسته‌ای مستقل خود تاکنون صد میلیارد دلار هزینه کرده باشد.
دین، استدلال نهایی ایران است. آیت الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران از سال ۲۰۰۳ به این طرف حداقل چهار مرتبه مشخصا ساخت بمب هسته‌ای را رد کرده است. او در سال ۲۰۱۲ به دانشمندان هسته‌ای گفت «به نظر ما ساخت سلاح هسته‌ای خلاف است.» وی اذعان داشت «ما استفاده‌ از این تسلیحات را گناه بزرگ می‌دانیم و نگهداشتنش را یک کار بیهوده‌ پرضررِ پرخطر می‌دانیم و هرگز دنبالش هم نمی‌رویم... ما می‌خواهیم به دنیا اثبات کنیم که داشتن سلاح هسته‌ای، قدرت‌آفرین نیست.»
علیرغم قابلیت‌های رو به رشد ایران، گزارش ارزیابی تهدیدات جهانی، که جمع بندی گزارشات شانزده آژانس اطلاعاتی آمریکاست، در اوایل سال جاری نتیجه گیری کرده بود که حاکمان ایران تصمیمی برای تولید سلاح هسته‌ای نگرفته‌اند. جیمز آر. کلپر (۱۹)، مدیر اطلاعات ملی ایالات متحده گفت «ما نمی‌دانیم که سرانجام ایران تصمیم به ساخت بمب می‌گیرد یا نه.» پاییز گذشته، رئیس جمهور اوباما پیش بینی کرد که با توجه به تمام امکانات لازم برای ساخت محصول نهایی، ایران با تولید سلاح هسته‌ای هنوز «یک سال یا بیشتر فاصله دارد.» این برآورد تاکنون تغییر نکرده است.
***
در یک مهمانی خداحافظی در سال ۲۰۰۷ اندکی قبل از اینکه ظریف سازمان ملل را ترک کند، نسخه‌ای از کتاب «دیپلماسی» کیسینجر به او اهدا شد؛ هدیه‌ای از یک دوست مشترک. در طول پنج سالی که ظریف در نیویورک حضور داشت، او و کیسینجر با یکدیگر ملاقات و گفتگو کرده و با هم غذا خورده بودند. کیسینجر گفت «او باهوش، مودب و منظم است، صحبت کردن با او لذت بخش است.» کیسینجر از یک شام مشترک گفت «من ملاقات را برای یادگیری خودم ترتیب داده بودم، در نتیجه تلاش نکردم که او را با هیچ شیوه خاصی متقاعد کنم، به جزء مضمون بنیادی بحث مبنی بر اینکه هیچکدام از کشمکش‌های بین ایران و ایالات متحده بر پایه منافع ملی نیستند، بلکه همگی ایدئولوژیک هستند.»


کیسینجر در نسخه‌ای از کتابش که به ظریف داده، نوشته است «تقدیم به دشمن محترم.» این نوشته در جلسه رای اعتماد به ظریف مطرح شد. ظریف در پاسخ به انتقاد‌ها به ارتباطاتش در آمریکا گفت «آیا بد است که یک سیاس کهنه کار هشتاد ساله به فرزند چهل و چند ساله این انقلاب بگوید دشمن قابل احترام؟»
هر توافق هسته‌ای که ایران را از تصمیم به ساخت سلاح هسته‌ای باز دارد، زمان فرار را طولانی‌تر، و پایداری احکام توافق را تضمین کند،‌‌ همان قدر که به محاسبات استراتژیک ایران بستگی دارد، به همکاری‌های فنی تهران هم وابسته است. اکنون ایران دانش مورد نیاز را دارد. این علم نمی‌تواند خود به خود تبدیل به بمب شود. توافقی که تعداد سانتریفیوژ‌ها را محدود کند، سطح غنی سازی را پائین نگه دارد، برخی تاسیسات را تغییر دهد، میزان تحقیقات را کم کند و بازرسی‌ها را افزایش دهد، تنها برای مدت معینی از دستیابی ایران به سلاح جلوگیری می‌کند. در ‌‌نهایت‌‌ همان طور که کیسینجر گفته است، تهران باید تصمیم بگیرد، و مشخص کند که جمهوری اسلامی یک کشور است یا یک علت؟ (۲۰)


از ظریف پرسیدم که آیا در اثر نشست و برخاست با کیسینجر به یک واقعگرا تبدیل شده است؟ او جواب داد «بر عکس، من با واقعگرایی مشکلات نظری بسیاری دارم.» با این وجود او توضیح داد که چگونه نظراتش تغییر کرده است؛ «اولین فرض نظریه واقعگرایی این است که تمام حکومت‌ها موجوداتی منطقی هستند؛ و من مخالف آن نیستم.» وی افزود «البته این بدین معنی نیست که تمام کنشگران حکومتی و همه مقامات دولتی افرادی منطقی هستند... ولی من بر این باورم که ما در ایران یک روند یادگیری را سپری کرده‌ایم. ما با واقعیات مواجه شده‌ایم، و من هم یادگرفته‌ام که با واقعیت‌ها انطباق پیدا کنم. اما این بدین معنی نیست که ما از اصول خود فاصله گرفته‌ایم.»
او ادامه داد «بگذارید آن را در اصطلاح کیسینجر قرار دهیم. به اعتقاد بسیاری از افراد، وقتی منافع ایران به بهترین شکل تامین می‌شود که ما بتوانیم راهی پیدا کنیم تا ایران را یک دلیل بدانیم و ایران به عنوان دولت-ملت، به جای متضاد، مکمل آن باشد. در نتیجه دیگر نیاز نیست که بین این دو یکی را انتخاب کنیم.»


ظریف در آخرین شماره دوماهنامه فارین افیرز (۲۱) نوشته است «ایران به تولید سلاح هسته‌ای هیچ علاقه‌ای نداشته، و باور دارد که چنین سلاح‌هایی امنیتش را بیشتر نخواهند کرد. جمهوری اسلامی برای بازداری رقبای خود از دستیابی به سلاح هسته‌ای، ابزار مستقیم یا با واسطه‌ای در اختیار ندارد. ایران حتی بر این عقیده است که داشتن سلاح اتمی برای امنیت، جایگاه و نقش خود در منطقه و تلاش‌هایش برای حفظ برتری استراتژیک در خلیج‌ فارس هم مضر است؛ چراکه واکنش اجتناب‌ناپذیری به‌دنبال خواهد داشت و امتیازهای متعارف نظامی‌اش را هم محدود خواهد ساخت.»


این طور به نظر می‌رسد که ایران از موضع قدرت مذاکره می‌کند. نیم میلیون نفر نیروی مسلح دارد، گرچه قدمت تعداد کثیری از تجهیزات نظامی‌اش به دوران شاه باز می‌گردد. تهران همچنین با استفاده از نخبگان نیروی قدس سپاه پاسداران، شبکه‌هایی را به وجود آورده است، که با عملیات‌های مختلف در پنج قاره جهان ارتباط دارند. تهران بعضی از بدنام‌ترین گروه‌های شبه نظامی منطقه را مسلح کرده است، و آن‌ها را حمایت و یاری می‌کند. (همین طور، یک فروشنده ماشین‌های دست دوم اهل تگزاس، که سال گذشته به جرم طرح ریزی نقشه عجیبی برای ترور سفیر سعودی در واشنگتن مجرم شناخته شد.) حملات آمریکا به افغانستان و عراق بعد از سال ۲۰۰۱ که به سقوط دو رقیب همسایه در مرزهای شرقی و غربی ایران انجامید، موقعیت این کشور را تقویت کرد. در سال ۲۰۰۴، پادشاه اردن نگرانی خود از تشکیل هلال شیعی، که از تهران تا بغداد و دمشق و بیروت ادامه پیدا می‌کند، را ابراز داشت.


با این وجود، بارز‌ترین جنبه ایران کنونی، حس تنهایی استراتژیک آن است. این آسیب پذیری تا حدودی میراث جنگ ایران و عراق است؛ خونین‌ترین جنگ تاریخ مدرن خاورمیانه که حتی امروز بعد از گذشت ربع قرن، همچنان شدیدا حساسیت برانگیز است. بیلبوردهای خاصی به تصاویر کشته‌های جنگ اختصاص دارد. جانبازان هنوز هم به خاطر عوارض ناشی از مواجهه با گاز خردل، جان خود را از دست می‌دهند. جانبازان دیگر هم در میان تندرو‌ترین سیاستمداران ایران دیده می‌شوند.


ایران از نظر اعتقادات هم در اقلیت است. بیشتر ایرانیان شیعه، و اکثرا از اقلیت‌های قومی هستند که با همسایگان خود تفاوت دارند. ایرانیان در طول تاریخ نشان داده‌اند که در منطقه استثنا هستند. در اوایل قرن شانزدهم، خاندان صفویه مذهب مردم را به صورت دسته جمعی از سنی به شیعه تغییر داد، تا ایرانی‌ها از همسایگان خود در عثمانی متمایز شوند. این تصمیم نه مذهبی، که کاملا سیاسی بود. انقلاب ایران، کشور را به یک استثنای ایدئولوژیک هم تبدیل کرد؛ ایران تنها کشور دنیا است که حکومت دینی در قانون اساسی آن تعریف شده، و در تاریخ چهارده قرنی اسلام تنها موردی است که در آن روحانیون حکومت را اداره می‌کنند. به علاوه، ایرانیان در سی و پنج سال گذشته با ادعای تقدس حکومتشان، در بی‌قید و بندی به عرف بین الملل نظیر نداشته‌اند.
به نظر ظریف، این احساس که «ایران به هیچ وجه در دسته بندی‌های معمول قرار نمی‌گیرد»، در سیاست گذاری‌های آن ریشه دوانده است. او گفت که ایران «کشوری عربی نیست. قمستی از شبه قاره هند هم نیست و در منطقه‌ای قرار گرفته که خصوصیات منحصر به فردی دارد. ما کشوری هستیم که اسلام آورد و عربی آموخت، اما زبان و فرهنگ خود را تغییر نداد... این‌‌ همان چیزی است که شرایط ما را یگانه نگه می‌دارد.»


در نتیجه، مبنای روابط ایران تا حد زیادی تاکتیکی است؛ یعنی، دشمنانِ دشمنانش علیرغم تمام تفاوت‌ها، دوست ایران محسوب می‌شوند. سوریه که سکولار‌ترین دولت منطقه است، در صدر این لیست قرار دارد. به جزء شیعیان لبنان، که تاریخچه روابطشان به زمان تغییر مذهب ایران باز می‌گردد، مناسبات ایران با سایر بازیگران منطقه همواره به اقتضاء زمان تغییر کرده است.
عباس ملکی، معاونت مرکز تحقیقات استراتژیک،‌‌ همان اتاق فکری که روحانی قبل از اینکه رئیس جمهور شود رئیس آن بود، معتقد است «ایران یک کشور تنها و منفرد است... ما با هیچ کجا اتحاد استراتژیک نداریم.»
***
هیچ موضوعی در حوزه سیاست خارجی ایالات متحده، به اندازه مساله ایران اوباما را به خود مشغول نکرده است. در هردو دوره، در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ اوباما در مبارزات انتخاباتی خود، تلاش برای برقراری دیپلماسی با تهران را وعده داد. او به رهبر و رئیس جمهور ایران نامه نوشت. و سال گذشته در عمان یک کانال ارتباطی مخفی ترتیب داد که به مذاکرات علنی کنونی منجر شد. بن رودز (۲۲)، معاون مشاور امنیت ملی اوباما به من گفت «این مساله، ناشی از اولویت بالای ایران در سیاست خارجی ماست.»


ایران بعد از انقلاب، برای هر شش رئیس جمهور آمریکا یک کابوس بوده است. اما اوباما معتقد است که توافق با ایران یک فرصت تاریخی و در عین حال، ضروری است. رودز خاطر نشان کرد «توافق هسته‌ای خیلی چیز‌ها را یکباره انجام می‌دهد.» او که در دفتر بدون پنجره خود واقع در بال غربی کاخ سفید صحبت می‌کرد، افزود «این توافق احتمالا اطمینان می‌دهد که این اولین دولت پس از جنگ سرد است که ظهور یک کشور مجهز به سلاح هسته‌ای را مشاهده نکرده. ضمن اینکه در بحث منع اشاعه برجسته‌ترین رویداد سال‌های اخیر خواهد بود. این توافق از وقوع احتمالی یک درگیری نظامی پیشگیری می‌کند و به طور بالقوه درب را بر همکاری ایران و ایالات متحده در زمینه‌های متفاوت خواهد گشود. از نظر ما ایجاد این روابط برای منطقه بسیار مناسب خواهد بود.»


اوباما معتقد است که برای نخستین بار بعد از انقلاب، واشنگتن و تهران به صورت همزمان میل مشترکی به حل و فصل اختلاف دارند و در این راستا تلاش می‌کنند. ایران فشار تحریم‌های اقتصادی را احساس می‌کند؛ تحریم‌هایی که به دنبال چهار قطعنامه شورای امنیت از ۲۰۰۶ به این سو اعمال شده و بعد از تحریم‌های ایالات متحده و اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۲ شدت بیشتری گرفته است. فروش نفت کشور در سه سال گذشته تا شصت درصد کاهش پیدا کرده است. البته، وضع ارزش پول ملی هم بهتر نیست. محدودیت‌های جداگانه بانکی، بسیاری از موسسات مالی ایران و تعداد قابل توجهی از تجار داخلی را از تجارت بین المللی محروم کرده است. ایران نمی‌تواند به بیش از صد میلیارد دلار از درآمدهای نفتی خود که در خارج از کشور بلوکه شده است، دسترسی داشته باشد.
سوء مدیریت اقتصادی احمدی‌نژاد بر بحران دامن زد. میلیارد‌ها پول به پروژه‌های مسکنی اختصاص داده شد که قابل سکونت نیستند و معلوم شده که در میان آن‌ها دویست هزار واحد مسکونی آب، گاز یا فاضلاب ندارند. در زمان او، دولت دستور اعطای وام‌هایی با بهره‌های کمتر از نرخ تورم را صادر کرد. پرداخت‌های نقدی که قرار بود برای جبران افزایش قیمت‌ها به نیازمندان تعلق گیرد، نتیجه عکس داد؛ یارانه‌ها تقریبا بین همه اقشار مردم به صورت مساوی تقسیم شد، و کار به جایی رسید که دولت بیشتر از درآمد‌هایش از محل افزایش قیمت‌ها، یارانه نقدی پرداخت می‌کرد. یک دیپلمات غربی این وضع را «اقتصاد جادو و جَنبَلی» خطاب کرد. در آخرین سال قدرت احمدی‌نژاد، تورم از مرز چهل درصد عبور کرد و دولت توسط قوه قضاییه به دست داشتن در بزرگ‌ترین فساد مالی بعد از انقلاب متهم شد. امروز مشخص شده که جمهوری اسلامی در بهبود وضعیت مستضعفین، که از اهداف اصلی انقلاب بود، شکست خورده است. امیر محبیان، ستون نویس محافظه کار ساکن تهران به من گفت «وقتی یک نظام از درون بشکند، بمب هسته‌ای نمی‌تواند آن را نجات دهد.»


خشم و از خود بیگانگی یک فرصت دیپلماتیک ایجاد کرد. رودز گفت «ما واقعا انتظار داریم که روحانی حکومت و سیاست خارجی را به شکل متفاوتی هدایت کند.» وی افزود «اکنون، محوری در نظام ایران تا حدی قدرت گرفته است که واقعا می‌خواهد خود را از این انزوا بیرون بکشد و کارهای بی‌سابقه‌ای انجام دهد. ما باور داریم که این واقعی است... می‌خواهیم چنین ریسکی را بپذیریم تا به توافق دست پیدا کنیم.»
البته آقای رودز این را هم گفت که «ما نمی‌دانیم که همکاری‌ها در مورد مساله هسته‌ای و روابط وسیع‌تر تا کجا پیش خواهد رفت... آن‌ها باید تکلیف را مشخص کنند که آیا ما شیطان بزرگیم یا بلیط آن‌ها برای ورود به جامعه بین المللی.» به گفته رودز، اگر توافق هسته‌ای کانون استراتژی اوباما در قبال ایران است، به‌‌ همان اندازه اهمیت دارد که روابط بلند مدت هم تنها بر دیپلماسی استوار باشد و باید یاد بگیریم که چگونه با ایران تعامل کنیم. وی به قرار گرفتن ایران در کنار عراق و کره شمالی در سخنان سال ۲۰۰۲ جرج دبلیو. بوش اشاره کرد، و متذکر شد «در ذات ایران هیچ چیزی مبنی عضویت در محور شرارت وجود ندارد... مردم ایران صفاتی دارند که از امکان برقراری روابط بهتر با ما حکایت می‌کند. این پختگی مردم ایران در روحانی و ظریف بیشتر از کسانی همچون احمدی‌نژاد بارز است.»
***
اکثر مذاکرات هسته‌ای، به جز گردهمایی‌های ابتدایی و نهایی در هتل پالاس کوبرگ (۲۳) وین برگزار می‌شود که به خاطر ستون‌های پایه دار نئوکلاسیکش به اسپراگِل بِرگ (۲۴) یا کاخ آسپراگوس معروف شده است. هیئت‌ها در یک سالن رقص طلاکاری شده، دیدار می‌کنند؛ آن‌ها در سه ضلع یک مربع می‌نشینند. بارونِس کا‌ترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در مرکز مستقر می‌شود. دیپلمات‌های ارشد شش قدرت بزرگ در یک سمت، و اعضای هیئت ایرانی در طرف مقابل می‌نشینند.


شش قدرت بزرگ روی کاغذ شرکای برابری هستند، اما آمریکایی‌ها از آنجایی که بیشتر تحریم‌ها را طراحی و کنترل می‌کنند، در این مذاکرات نقش مهم تری دارند. بنابراین تبادلات محوری در نشست‌های دوجانبه آمریکایی‌ها و ایرانیان در راهروهای هتل و سوئیت‌های دو طرف انجام می‌گیرد. وندی شرمن (۲۵)، معاونت سیاسی وزارت خارجه ایالات متحده درباره جو حاکم بر مذاکرات گفت «حرفه‌ای، احترام آمیز، و کاملا محتوایی است.» او که سرپرستی هیئت آمریکایی را بر عهده دارد، اذعان کرد «من معتقدم که نیت واقعی وجود دارد.»
نمایندگان شش قدرت بزرگ در کنار هم و با شراب غذا می‌خورند. ایرانی‌ها خود را جدا می‌کنند و در اتاق کناری غذای خود را بدون شراب صرف می‌کنند. اما از زمان دیدار ظریف و کری در پاییز گذشته، آشنایی دو طرف با یکدیگر بیشتر شده است. شرمن از اینکه فرستاده ایران مادربزرگ شدن او را تبریک گفت، بسیار شگفت زده و خوشحال شد. او حالا از ازدواج‌های در حال سرگیری در خانواده‌های مذاکره کنندگان ایرانی با خبر است. در ماه مارس، ظریف، همسرش، مریم را همراه خود آورد و او را به شرمن و اشتون معرفی کرد.


شرمن به من گفت «مفید است که متوجه شوید، فارغ از شرایط مذاکره، کسی که جلوی شما نشسته هم یک فرد است... برای همین ما یکدیگر را با اسم کوچک صدا می‌زنیم و راجع به خانواده‌هایمان اطلاع داریم.» او گفت که در فاصله بین جلسات ماهانه، آن‌ها از طریق ایمیل و تلفن با هم در ارتباط هستند. شرمن گفت «اتفاق مفیدی که افتاده این است که اگر یک نگرانی به وجود بیاید، سریعا مطرح می‌شود، لازم نیست تا دور بعدی مذاکرات صبر کنیم. و تلاش خواهیم کرد که آن نگرانی را برطرف کنیم.»


فاصله‌ها همچنان بسیار زیاد است. تمام طرف‌ها اذعان کردند که در دور قبلی مذاکرات پیشرفتی حاصل نشده است. ماری هارف (۲۶)، معاون سخنگوی وزارت خارجه روز جمعه از وین به من گفت «اکنون زمان دشواری است. ولی ما از قبل می‌دانستیم که زمان‌های دشوار در پیش است.» ایران در میان خواسته‌های متعدد خود، درخواست کرده که با حداقل پنجاه هزار سانتریفیوژ حقش برای غنی سازی اورانیوم به رسمیت شناخته شود، و می‌خواهد که تحریم‌ها برداشته شوند. از جمله خواسته‌های متعدد ایالات متحده می‌توان به اعمال محدودیت بر غنی سازی و تعطیلی یا تغییر دادن مراکز هسته‌ای اشاره کرد. همچنین بازرسی‌های سرزده که ممکن است چند سال یا حتی چند دهه طول بکشد. شرمن یافتن راهکارهای سازش را با حل یک مکعب روبیک مقایسه کرد، او توضیح داد «این مسائل خطی نیستند. ما راجع به یک بسته صحبت می‌کنیم... دو هدف برای این مذاکرات وجود دارد. اول اینکه ایران نتواند به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند. و دوم، جامعه بین المللی از صلح آمیزی تام برنامه هسته‌ای ایران اطمینان لازم را پیدا کند. مسیرهای زیادی برای رسیدن به این اهداف وجود دارد.» او خاطر نشان کرد «ولی، عدم توافق بهتر از رسیدن به یک توافق بد است.»


منتقدان اما راضی نشده‌اند. گرشت، افسر سابق اطلاعاتی گفت که «این یک بازی است... مسئولان آمریکایی از آقای ظریف یکه می‌خورند.» با این وجود، سر سخت‌ترین منتقدان در کنگره هستند و در صورتی که توافق به لغو قانون تحریم‌ها نیاز داشته باشد، حرف آخر را خواهند زد. رابرت منندز (۲۷)، سناتور دموکرات ایالت نیوجرسی که ریاست کمیته روابط خارجی سنا را هم بر عهده دارد، در نطقی در ماه فوریه گفت «به نظر من ایرانیان کما فی السابق با سوء نیت مذاکره می‌کنند... استراتژی ایران این است که از‌‌ همان طریقی که خود را به آستانه هسته‌ای شدن رساند، ضمن حفظ زیر ساخت‌های هسته‌ای خود، از مذاکرات فعلی استفاده کند تا نظام تحریم‌های جهانی شکسته شود.» منندز به همراه مارک کرک (۲۸)، سناتور جمهوری خواه ایالت ایلینوی لایحه افزایش تحریم‌های ایران در جریان مذاکرات را به سنا بردند؛ این لایحه نهایتا ۵۹ حامی پیدا کرد.
گری سامور (۲۹)، هماهنگ کننده قبلی کاخ سفید در امور کنترل تسلیحات و سلاح‌های کشتار جمعی گفت اوباما برای راضی کردن منتقدان باید اطمینان دهد که زمان فرار ایران (مدت زمانی که طول می‌کشد تا مواد مورد نیاز بمب هسته‌ای را تولید کند) از دو ماه به یک سال یا بیشتر افزایش پیدا خواهد کرد. سامور که اکنون ریاست اتحاد علیه ایران هسته‌ای را بر عهده دارد، گفت «در صورت حرکت ایران به سوی تسلیحاتی کردن دانش خود، ایالات متحده باید زمان کافی برای بازرسی و پاسخگویی داشته باشد.» وی خاطر نشان کرد «حتی آن موقع هم ایران می‌تواند تاسیسات جدیدی را پنهانی ایجاد کند.»
از نظر سامور، سیاست‌های تعاملی ایران مشکوک هستند. وی با اشاره به اینکه رئیس جمهور جدید ایران همزمان با بیشترین پیشرفت‌های برنامه هسته‌ای کشورش، به مدت شانزده سال مشاور امنیت ملی بوده است، افزود «روحانی، مانند دیگر نخبگان سیاسی ایران، باز گذاشتن گزینه نظامی برنامه هسته‌ای را قبول دارد و ۲۵ سال در این راستا تلاش کرده است.» او گفت «اگر به تاریخ ایران نگاه کنید، متوجه خواهید شد که شرط بندی روی اصلاح طلبان کار معقولی نیست. آن‌ها سابقه موفقی ندارند.»


در هر صورت، آیت الله خامنه‌ای حرف آخر را می‌زند. در ایران همچنین، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی خود سری وجود دارند، که شاید به خاطر سابقه مبارزه در جنگ سهمگین با عراق، در ربع قرن اخیر به پایگاه قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل شده‌اند. حمیدرضا جلائی‌پور گفت که تندرو‌ها با توافق مخالفند؛ چرا که می‌ترسند قدرت تعیین کننده سیاسی، همین طور مزایای اقتصادی خود را از دست بدهند. او که شش بار روزنامه‌های مستقلش توسط قوه قضائیه توقیف شده است، به من گفت «اگر این توافق صورت گیرد، دیگر جایی برای آن دسته از تندرو‌ها باقی نخواهد ماند.» او افزود «آن‌ها می‌دانند که توافق باعث می‌شود که نیروهای میانه رو قدرت بگیرند.» خامنه‌ای هم نسبت به هر توافقی که با ایالات متحده صورت گیرد، بدبین است. او می‌ترسد که این توافق پیامدهایی مانند گشایش‌های پرستوریکا (۳۰) را درپی داشته باشد و در ‌‌نهایت به اضمحلال جمهوری اسلامی بیانجامد؛ اعتراضات سال ۲۰۰۹ از بیخ گوش او گذشت.
من از ظریف پرسیدم که در مجادله داخلی پیرامون دیپلماسی هسته‌ای، خامنه‌ای چه نقشی ایفا می‌کند؟ او پاسخ داد «ما به او صادقانه‌ترین دیدگاه و صادقانه‌ترین شرح حال ممکن را ارائه می‌کنیم... بعضی وقت‌ها او فکر می‌کند که لازم نیست در تمام جزئیات دخالت کند. و بعضی اوقات هم نشان داده که برای رسیدگی به کوچک‌ترین جزئیات، آماده است زمان زیادی را صرف کند.» وی ادامه داد «چگونگی کارکرد رهبر واقعا جالب است... او سعی می‌کند که اجماع در حال ظهور نخبگان سیاسی را منعکس کند، همین کار را هم در مورد کل جامعه انجام می‌دهد. البته نه سر و صدا‌ها؛ او قادر است که تمیز دهد. منظورم این است که اگر قرار بود که او تحت تاثیر هیاهو‌ها قرار بگیرد، مدت‌ها پیش من باید می‌مردم!»


ایران تا اینجای کار هم از مذاکرات هسته‌ای سود برده است. بعد از توافق موقت هسته‌ای در نوامبر گذشته، ظریف میزبان هیئت‌هایی از یونان، اسپانیا، ایتالیا، سوئد، بریتانیا، ایرلند، مکزیک، اتریش، لهستان، سنگاپور و کشورهای دیگر بوده است. در ماه نوامبر، فرانسه با زبان و لحن جدیدی در ساعت یازدهم مذاکرات، رسیدن به توافق را به تعویق انداخت. این اقدام پنج قدرت دیگر مذاکرات و ایران را شگفت زده کرد. با این حال، فرانسه اولین کشور غربی بود که هیئتی را در ماه فوریه به ایران فرستاد؛ از طرف صنایع انرژی، اتومبیل سازی، ارتباطات و مهندسی بالغ بر صد فرستاده تجاری برای بحث و بررسی درمورد سرمایه گذاری‌های آتی به ایران آمده بودند. خانم اشتون در ماه مارس برای گفتگو جهت بالا بردن سطح مناسبات ایران و اتحادیه اروپا، به تهران سفر کرد. سفرهای دیگر هم در دستور کار قرار دارند.
قبل از لغو تحریم‌ها، هیچ کدام از این کشور‌ها نمی‌توانند بدون در خطر انداختن روابط تجاری خود با ایالات متحده، رسما با ایران وارد معامله شوند. ولی،‌‌ همان طور که یک دیپلمات غربی به من گفت «ایران یکی از آخرین معادن طلای زمین است. همه می‌خواهند به آنجا برسند.»
به عقیده این دیپلمات غربی، ظریف بدون اینکه بیفتد، از لبه پرتگاه تا آخرین حد ممکن به سمت بیرون خم شده است. دیپلمات تشریح کرد «ظریف با محدودیت‌های جدی مواجه است. شیوه کار او از سطح نظام بالا‌تر است. او با خارجی‌ها به زبان انگلیسی چانه می‌زند. در حالی که تندرو‌ها جوانی خود را در جبهه‌های جنگ گذرانده‌اند، ظریف هیچگاه به جبهه نرفته است. در آن زمان او در ایالات متحده مشغول تحصیل بود، پس او هرگز صد در صد مورد اطمینان قرار نمی‌گیرد، حتی اگر ایده‌هایش مورد توجه رهبری باشد؛ که به نظر من هست.»
من از ظریف پرسیدم که توافق هسته‌ای برای دو کشوری که او در آن‌ها زندگی کرده است، چه معنایی خواهد داشت؟ وی پاسخ داد «ایالات متحده،‌‌ همان طور که یک بار رئیس جمهور اوباما به درستی گفت، تمام گزینه‌های دیگری که زیر و روی میز بوده را امتحان کرده است. و تنها گزینه‌ای که باقی مانده تلاش برای رسیدن به تفاهم است، چیزی که احتمالا معقول‌ترین گزینه برای شروع بود. اما یک مثل معروف می‌گوید که ما دیپلمات‌ها همشیه راه و روش درست را بعد از امتحان کردن تمام راه‌های غلط انتخاب می‌کنیم.» او گفت که دیپلماسی جدید «تنها بازی باقیمانده شهر است. و به نظر من اگر آن را درست بازی کنیم، به تغییر شکل روابط ایران و غرب منجر خواهد شد.»


او گفت که دیپلماسی هسته‌ای «یخ را شکسته است... در ده سال گذشته موضوع این بود که دو طرف می‌خواستند به یکدیگر ضربه بزنند، ولی ما به این دور باطل پایان داده‌ایم.» اما او گفت که فکر نمی‌کند در آینده دو کشور دوباره «رفیق» و حامی سیاست‌های یکدیگر شوند. به احتمال زیاد، ایران روابط خود با اتحادیه اروپا را در مسائل مشترک توسعه خواهد داد. وی پیش بینی کرد که «در چشم انداز بلند مدت، احتمالا اختلافات با ایالات متحده مدیریت شود، و امکان درک متقابل به وجود خواهد آمد.»
او سخن خود را قطع کرد و گفت «من باید مراقب باشم. می‌خواهم قدم به قدم جلو بروم. من نمی‌خواهم آینده را پیش بینی کنم که خود این مساله به مانعی برای رسیدن به آن تبدیل شود.»

نوشته: رابین رایت (۳۱)
منبع: نیویورکر ۲۶ می‌۲۰۱۴ (صفحات ۴۰ تا ۴۹)

ترجمه: جرس

--------------------------------------------------------------------------

پانوشت‌ها:
۱- خوانندگان محترم توجه داشته باشند که توییت‌های فوق به زبان انگلیسی نوشته شده و آنچه می‌خوانید نه متن اصلی که برگردان پیام هاست.
۲- Rosh Hashanah
عید سال نوی یهودیان، در روز اول ماه عبری تیشری.
۳- Christine Pelosi
۴- Nancy Pelosi
۵- John Tierney
۶- Dianne Feinstein
۷- Martin Indyk
۸- Reuel Marc Gerecht
۹- Condoleezza Rice
۱۰- Ved Nanda
۱۱- Jan Eliasson
۱۲- Giandomenico Picco
۱۳- James Dobbins
۱۴- Robert Einhorn
۱۵- Colin Kahl
۱۶- Dick Cheney
۱۷- Donald Rumsfeld
۱۸- Henry Kissinger
۱۹- James R. Clapper
۲۰- به عبارت دیگر جمهوری اسلامی باید مشخص کند که به فکر منافع مردم کشور است، یا دنبال گسترش قرائت خود از اسلام؟
۲۱- Foreign Affairs
۲۲- Ben Rhodes
۲۳- Palais Coburg
۲۴- Spragelburg
۲۵- Wendy Sherman
۲۶- Marie Harf
۲۷- Robert Menendez
۲۸- Mark Kirk
۲۹- Gary Samore
۳۰- Perestroika
جنبش سیاسی اصلاحات داخلی حزب کمونیست شوروی در دهه هشتاد که به شکل گسترده‌ای در اجرای سیاست گلاسنوست (یعنی؛ گشایش و شفاف سازی) با میخائیل گورباچوف همکاری می‌کرد. معمولا از پرستوریکا (یعنی؛ بازسازی) و مقاومت در برابر آن، به عنوان کاتالیزورهای اصلی فروپاشی شوروی یاد می‌کنند.
۳۱- Robin Wright
او که اولین گزارش خود از ایران را ۴۱ سال پیش تهیه کرده، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاست خارجی آمریکایی است. خانم رایت کتاب‌های متعددی درباره ایران و منطقه نوشته است که از آن جمله می‌توان به «آخرین انقلاب بزرگ؛ بحران و تغییر در ایران» و «به نام خدا؛ دههٔ خمینی» اشاره کرد.

شاخص‌های صعودی مسکن؛ کام تلخ اجاره نشین‌ها

Posted: 29 May 2014 01:28 AM PDT

نادر مرزبان
جرس: آخرین گزارش بانک مرکزی حکایت از رشد ۲۱ درصدی اجاره بهای مسکن نسبت به سال قبل دارد. آماری که ثابت می‌کند اقتصاد ایران علیرغم خوش بینی‌ها پیرامون کاهش تورم هنوز به شدت درگیر بحران است. 

 


۲۰ درصد رشد قیمت در یکسال!
شاخص اجاره مسکن در فاصله دو سال از سال ۱۳۹۰ تا پایان سال ۹۲ به عدد ۱۴۴ رسیده که حاکی از افزایش حدود یک و نیم برابری اجاره بهای مسکن در طول دو سال است. بر اساس شاخص منتشر شده توسط بانک مرکزی٬ اجاره بهای مسکن در زمستان سال گذشته در شهرهای کوچک بیشتر از بقیه نقاط افزایش پیدا کرده است. گزارش همچنین گویای آن است که میزان اجاره مسکن بعد از سال ۱۳۸۷ که نزدیک به ۲۹ درصد افزایش داشت، در سال ۱۳۹۲ رشدی ۲۱ درصدی داشته است. طبق این گزارش٬ میانگین رشد اجاره بها در سراسر ایران در سال گذشته ۲۰.۸ درصد بوده و رشد آن در شهرهای بزرگ به ۲۱ درصد، شهرهای متوسط ۱۹.۴ و در شهرهای کوچک ۲۲.۴ درصد برآورد شده است.


طرح شکست خورده و متقاضایان سرخورده

مقام‌های دولت واقعیت بحران زده بازار مسکن را پذیرفته‌اند اما دلیل پدید آمدن این وضعیت را سیاست گذاری‌های نادرست در دوره دولت محمود احمدی‌نژاد می‌دانند. برای نمونه علی طیب نیا وزیر اقتصاد ایران ۱۵ اسفند ماه سال گذشته با انتقاد از طرح مسکن مهر گفت که این طرح «با اهداف خیرخواهانه» آغاز شد ولی برای دو میلیون و ۳۰۰ هزار خانوار «مطالبه» ایجاد کرد. طیب نیا گفته بود «با چاپ کردن پول بدون پشتوانه، تورم را به عنوان یک مالیات به عامه مردم تحمیل کردیم و از محل مالیاتی که از عموم مردم گرفته‌ایم، برای بخشی از جامعه مسکن تهیه کردیم. یکی از دیگر انتقادهای عمده به طرح مسکن مهر این بود که برای زیرساختهای اجرای چنین طرحی فکر و برنامه وجود نداشت. کمال اطهری کار‌شناس مسکن اردیبهشت ماه سال گذشته طی یادداشتی در روزنامه «بهار» پیرامون دلایل شکست طرح مسکن مهر گفته بود «قرار بود با حذف قیمت زمین، به متقاضیان مسکن مهر، مسکن ارزان ارائه شود، اما در این معادله، فراموش شده بود که حذف قیمت زمینی که فاقد امکانات شهری و زیربنایی باشد، نمی‌تواند تاثیری کارآمد در بازار مسکن داشته باشد و چه بسا متقاضیان سرخورده را به سمت مادرشهر‌ها روانه ساخته و بازار را نامتعادل می‌کند.» مقام‌های دولت احمدی‌نژاد هیچ‌گاه به انتقاد‌ها از طرح مسکن مهر توجه نکردند و او خود ادعا کرده بود که با اجرای این طرح تا پایان دوره ریاست جمهوری‌اش مشکل مسکن در ایران ریشه‌کن می‌شود.


تورم تابع تحریم


افزایش بهای مسکن علاوه بر سیاست گذاری‌های تورم زای داخلی تابع بحران در سیاست خارجی ایران هم بوده است. تحریم‌های بین المللی و به تبع آن نوسان شدید در بازار ارز از جمله عواملی بوده‌اند که به رشد قیمت مسکن در سالهای اخیر کمک کرده‌اند. «ابوالفضل صومعلو» معاون وزیر راه و شهرسازی ایران فروردین سال گذشته اذعان کرده بود که «تحریم اقتصادی با برهم ریختن جو روانی بازار» باعث «افزایش حبابی» قیمت سکه و ارز شد و این موضوع بر قیمت مسکن تاثیر گذاشت. این موضوعی است که وزیر اقتصاد دولت روحانی نیز از آن به عنوان یکی از دلایل تورم در بخش مسکن یاد می‌کند. طیب نیا اسفند ماه گذشته گفته بود دولت احمدی‌نژاد «در حوزه سیاست خارجی به جای تعامل سازنده، رویکرد تقابل جویی» در پیش گرفت که به تحریم‌ها منجر شد و در سیاست‌گذاری اقتصادی هم به نوعی رفتار کرد که وابستگی بودجه به منابع نفتی افزایش یافت.» علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی نیز روز دوشنبه (۲۲ اردیبهشت) در اشاره به میراث دولت احمدی‌نژاد گفت: «کاری به دلایل ندارم که غصه پردردی است که چرا به این وضع رسیدیم اما هم در اقتصاد پیچیدگی‌هایی بوجود آمده و هم بیکاری، تورم و فقر در کشور مسایل مهمی است.» او با اذعان به ناسالم بودن اقتصاد ایران گفت: «طی دو سه سال اخیر تورم خیلی بالا بوده‌است در حالی که اقتصاد سالم نمی‌تواند این‌طور باشد و در اقتصاد ناسالم است که تورم به ۳۰، ۴۰ درصد می‌رسد.» محمدرضا باهنر نایب رییس مجلس شورای اسلامی نیز روز دوم اردیبهشت ماه در جلسه علنی مجلس ضمن هشدار نسبت به شرایط نامساعد اقتصاد ایران گفت که: «از سال ۵۸ تا ۹۱ به طور متوسط رشد اقتصادی ۳٫ ۳ درصدی تورم ۲۰ درصدی و بیکاری ۱۲٫ ۲ درصدی را تجربه کرده‌ایم، این شاخص‌ها خوب نیست و باید اقدامات اساسی در زمینه بهبود شاخص‌های اقتصادی کشور انجام شود.»


مسکن اجتماعی جایگزین مسکن مهر

هنوز استراتژی مدونی از سوی دولت روحانی برای غلبه بر بحران مسکن ارایه نشده است و صرفا بحث‌هایی درباره اجرای طرح مسکن اجتماعی انجام شده که مشخص نیست چه زمان و به چه ترتیبی قرار است اجرا شود. عباس آخوندی وزیر مسکن و شهرسازی گفته است که «مسکن اجتماعی در واقع مدنظر قرار دادن گروه‌هایی است که در پایین‌ترین سطح درآمدی هستند.» برآوردهای وزارت راه و شهرسازی بیانگر آن است که ۳۰ درصد از افراد درآمد کافی دارند و می‌توانند بدون نیاز به کمک دولتی از عهده خرید مسکن برآیند. نزدیک به ۵۰ درصد مردم هم دارای درآمدی متوسط هستند و با وام و پس انداز شخصی امکان خرید خانه را دارند و تنها حدود ۲۰ درصد افراد کم درآمد قادر به خرید خانه نیستند و آن‌ها در طرح مسکن اجتماعی از این امکان برخوردار خواهند شد. مشخص نیست که این شاخص‌ها تا چه میزان با واقعیت‌های جامعه ایران همخوان است. اینکه فقط ۲۰ درصد از افراد جامعه جزء جمعیت ناتوان در خرید خانه برآورد شده‌اند یکی از عوامل تردید در صحت این آمار است. دولت هنوز در ابتدای مسیر برای پیشبرد برنامه‌هایش در حوزه مسکن قرار دارد و اگر نتواند به شاخصی دقیق در حوزه مسکن برسد هیچ بعید نیست که طرح‌هایش از جمله طرح مسکن اجتماعی سرنوشتی مشابه طرح مسکن مهر پیدا کند.
 

یک فعال نشر:اتحادیه‌ ناشران برای احیای حقوق اعضایش هیچ اقدامی نکرد

Posted: 29 May 2014 12:27 AM PDT

جرس: درحالی‌که هیات رئیسه‌ی اتحادیه‌ی ناشران و کتابفروشان ماه‌های آخر مسئولیت خود را در این اتحادیه می‌گذراند و اعضای این صنف کم‌کم خود را برای انتخابات جدید شروع می‌کنند، شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات روشنگران زنان معتقد است که اتحادیه‌ی ناشران و کتابفروشان در حد یک ان جی او تنزل پیدا کرده است.

 

شهلا لاهیجی در گفت‌وگو با ایلنا گفت: مسلما خود هیات مدیره‌ی اتحادیه ناشران از این چند سال خیلی راضی هستند علتش هم این است که نسبت به وزارت ارشاد حرف‌شنو بودند و البته وزارت ارشاد هم در مقابل به آنها کمک‌هایی می‌کردند و می‌توان گفت این رضایت دوطرفه بین وزارت ارشاد و اتحادیه‌ی ناشران وجود دارد. اما مسئله این است که اتحادیه نباید خودش را در حد یک ان جی او پایین بیاورد و از دولت کمک بگیرد. زیرا باعث می‌شود اتحادیه از موضوعیت خودش خارج شود و حالت رئیس و مرئوسی بین دولت و اتحادیه به وجود بیاید.

 

وی در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا اتحادیه اختیارات لازم را برای برآورده کردن خواسته‌های ناشران داشته و از آن کوتاهی کرده؟ گفت: مجمع امور صنفی در عمل اختیارات اتحادیه را بسیار تنزل داده تا جایی که مسئولیت صدور پروانه‌ی نشر هم به اتحادیه داده نمی‌شود این درحالی است که همه‌ی اتحادیه‌ها پروانه‌ی کسب صنف خودشان را صادر می‌کنند. اما مسئله اینجاست که اتحادیه باید برای این اختیارات پیگیر باشد و حتی برای آن از مجمع و وزارت ارشاد بازخواست کند اما این نوع برخورد باید در آدم‌هایی باشد که به عنوان هیات رئیسه‌ی اتحادیه انتخاب می‌شوند.

 

لاهیجی در ادامه افزود: مسئله این است که اعضای هیات رئیسه‌ی این دوره اکثرا از ناشران کتاب‌های آموزشی هستند و دغدغه‌های ما را ندارند و بنابراین ممکن است از منظر ما محافظه‌کار و فاقد خصلت مناسب برای اتحادیه‌گری باشند. البته این برداشت‌ها از روی عملکرد اعضای هیات مدیره صورت می‌گیرد وگرنه ما با کسی خصومت خصوصی نداریم.

 

مدیر انتشارات روشنگران در ادامه توضیح داد: عملکرد اتحادیه باعث شده که هیچکس به اتحادیه اعتماد نکند مگر کسی که بخواهد منفعت مالی ببرد. این به خاطر این است که اتحادیه در این دوره برای حقوق اعضایش هیچ اقدامی نکرد. هیچوقت نشد اعضایش را جمع کند و مسئولین را هم دعوت کند و مشکلات را طی جلسه‌ای به بحث بگذارد. این همه راجع به محل نامناسب نمایشگاه کتاب گفتیم حتی امسال خود مسئولین وزارت ارشاد هم به این مسئله اعتراف کردند ولی بازهم اتحادیه هیچ مقاومتی یا حتی یک حرکت کوچک نکرد.

 

لاهیجی درباره‌ی انتظارات ناشران از اتحادیه گفت: در درجه‌ی اول انتظار داریم اتحادیه واقعا اتحادیه باشد. مطالبات ناشران کم نیست. اتحادیه وظیفه‌دارد این مطالبات را پیگیری کند. برای مثال خرید کتاب وظیفه‌ی وزارت ارشاد است آن هم نه فقط خرید یک سری کتاب‌های خاص بلکه همه‌ی کتاب‌ها چون وزارت ارشاد باید همه‌ی کتابخانه‌ها را تجهیز کند آن هم نه فقط با یک نوع کتاب. الآن در همه‌ی کتابخانه‌های ایران بگردید یک جلد از کتاب‌های بهرام بیضایی پیدا نمی‌کنید فقط به این دلیل که در چند سال گذشته کسانی که مسئول انتخاب کتاب بودند از بیضایی خوش‌شان نمی‌آمد و این چیزی است که اتحادیه باید پیگیری کند و بابت آن مسئولین را بازخواست کند.

 

وی افزود: سال گذشته یک بار اتحادیه در مراسم شامی وزیر ارشاد را دعوت کرد. وزیر ارشاد ساعت 9 شب آمد و بعد از چند دقیقه رفت. در طول این مدت هم ایشان و بقیه‌ی مسئولین بالا نشسته بودند و ما پایین و به جای اینکه ما سوال کنیم و آنها جواب دهند آنها از ما سوال می‌کردند. در درجه‌ی اول کسانی باید مورد انتقاد قرار بگیرند که این روحیه را تقویت می‌کنند.

 

لاهیجی ادامه داد: از کل مصوبات شورای انقلاب فرهنگی درخصوص نشر فقط یک ماده اجرا می‌شود و 15 ماده‌ی دیگر به طور کل نادیده گرفته می‌شود و اتحادیه حتی یکبار هم در این مورد سوال نکرد. از این مصوبه فقط اینکه کتاب باید بررسی شود اجرا می‌شود ولی اینکه کتاب باید حداکثر یک ماه در ارشاد بماند، یا نتیجه‌ی بررسی کتاب باید در برگه‌ی سربرگ دار به ناشر تحویل داده شود یا دلایل غیرقابل چاپ بودن یک کتاب باید به ناشر گفته شود هیچکدام رعایت نمی‌شود و هرچقدر هم ما می‌گوییم و در رسانه‌ها منعکس می‌کنیم فایده‌ای ندارد برای اینکه این مسائل را باید نهادی پیگیری قانونی کند که توان به نتیجه رساندنش را داشته باشد.

 

وی در پایان بر لزوم مستقل بودن اتحادیه تاکید کرد و گفت: اتحادیه به ظاهر مستقل است ولی در مواردی شنیده شده که از وزارت ارشاد پول گرفته که این باعث می‌شود از حقوق قانونی اعضایش نتواند دفاع کند. الآن درباره‌ی بحران نشر همه دارند صحبت می‌کنند و هرکسی برایش راه حلی می‌تراشد مثلا می‌گویند دولت باید یارانه‌ی کاغذ بدهد یا کمک مالی به ناشران کند. در حالیکه دلیل اصلی آن این است که نشر ما بیمار است. اگر نشر سالم باشد می‌تواند روی پای خودش بایستد. نشر ما هم از لحاظ اقتصادی و هم از نظر سیاسی و اجتماعی بیمار است چون مردم به آن اعتماد ندارند. الآن ببینید در کشوری مثل تاجیکستان تیراژ کتاب 20 هزار جلد است اما در کشور ما هزار جلد. خوب این مسائل را چه کسی به غیر از مسئولین اتحادیه می‌توانند به مسئولین گوشزد کنند و برایش راه حل پیدا کنند؟
 

مراسم سالگرد آیت الله طاهری در اصفهان برگزار می شود

Posted: 29 May 2014 12:10 AM PDT

جرس: بمناسبت اولین سالگرد درگذشت آیت الله سیدجلال الدین طاهری، مراسمی روز سه شنبه سیزدهم خرداد ماه در اصفهان برگزار می شود.

 

به گزارش جرس، این مراسم که راس ساعت هفت بعد از ظهر در گلستان شهدای اصفهان برگزار خواهد شد، همراه با روشن کردن شمع و سوگ بر مزار آن مرحوم فقید می باشد.

 

آیت الله سید جلال الدین طاهری اصفهانی، اولین امام جمعه اصفهان، خرداد ماه سال گذشته به دنبال بیماری تنگی نفس در بیمارستان الزهرای اصفهان دار فانی را وداع گفت.


او اولین امام جمعه شهر اصفهان بود به طوری که قبل ازانقلاب  نیز اقدام به برگزاری نماز جمعه در مسجد اعظم حسین آباد کرد.


آیت الله طاهری اصفهانی امام جمعه و نماینده ولی فقیه در اصفهان و نماینده استان اصفهان در مجلس خبرگان قانون اساسی و همچنین مجلس خبرگان رهبری بود.


وی بعدها به علت انتقاد از سیاست های جاری از امامت جمعه استعفا داد و فعالیت سیاسی نداشت. آن مرحوم در سال ۸۸ از حامیان میرحسین موسوی بود.

 

لازم به ذکر است، آقای خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی با تحقق وصیت آیت الله طاهری مبنی بر دفن در جوار مزار آیت الله منتظری مخالفت کرد.

No comments: