Sunday, June 8, 2014

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


حمید دباشی؛ خامنه‌ای توان کنترل تغییرات ساختاری را ندارد

Posted: 08 Jun 2014 08:29 AM PDT

مژگان مدرس علوم
جرس:تفاوت ها و شباهت ها رهبری آیت الله خمینی با جانشین او یعنی آقای خامنه ای اندک نیست. بخشی از این تفاوت به شرایط متفاوت زمانی و نسلی برمی گردد و بخشی هم تابع تفاوت شخصیت رهبران است.  

آیت الله خمینی وجهه ای فرهمند داشت و از قدرت کاقی برای یکپارچه کردن حامیانش دستکم در سالهای ابتدای انقلاب بهره مند بود اما آقای خامنه ای برای تثبیت موقعیت خود در نظام سیاسی ایران بیشتر متوسل به اهرم های امنیتی و نظامی بوده است. در بیست و پنجمین سالگرد درگذشت آیت الله خمینی موضوع تفاوت های رهبری او با آقای خامنه ای را در گفتگو با حمید دباشی استاد دانشگاه کلمبیای آمریکا مطرح کردیم. او معتقد است که آقای خمینی در مقام رهبر انقلاب به خصوص در مقام رهبر کاریزماتیک مقید به هیچ چیز جز شرایط اجتماعی نبود اما آقای خامنه ای در مرحله حفظ تداوم آن جمهوری هیچ سنتی وضع نمی کند و تنها در مقام حفظ سنت هایی است که رهبر انقلابی کاریزماتیک قبل از او پایه هایش را ریخته است.


متن گفتگوی جرس با حمید دباشی  در پی می آید:

آقای دباشی در یک نگاه کلی وضعیت جامعه‌ی ایران را در دو مرحله، از پیروزی انقلاب تا رحلت آیت الله خمینی و آغاز رهبری آقای خامنه ای تاکنون چگونه ارزیابی می کنید؟


اگر به بدو انقلاب بازگردیم، یعنی از سال ۵۵ تا ۵۷ که انقلاب با صداها و نیروهای مختلفی از جمله صدای آقای خمینی و نیروهای وفادارش در حال شکل گیری بود٬ این دوره یکی از باشکوه ترین ادوار تاریخ معاصر ما را تشکیل می دهد؛ بطوری که از انقلاب مشروطه به بعد به این صورت گسترده، فرهنگ چند ضلعی و چند صدایی سیاسی به این وضوح دیده نمی شد. بنابراین دو سال منتهی به انقلاب بهمن ۵۷ دوره بسیار شکوفایی از این منظر است. اگرچه به دلایل سیاسی و اجتماعی مختلف به تدریج صدای آقای خمینی بعد از اینکه از نجف به نوفل لوشاتو می رود غالب بر صداهای دیگر است اما حتی در آن زمان اولین نامه سرگشاده هشدارآمیز خطاب به آقای خمینی به قلم آقای مصطفی رحیمی به عنوان "چرا با جمهوری اسلامی مخالفم" منتشر شد و علی رغم تایید انقلاب خطاب به آقای خمینی به عنوان تنها صدای انقلاب نسبت به شکل گیری یک جمهوری استبدادی در ایران هشدار داد.


در حقیقت، اتفاقی که در طول حیات آقای خمینی افتاد یعنی از گروگان گیری تا فتوای علیه آقای سلمان رشدی دوره‌ای است که زیر حجاب این اتفاقات تمام نیروهای غیراسلامی (نه ضد اسلامی) از جمله نیروهای ملی سوسیالیستی که سهم خود را در جریان انقلاب داشتند سرکوب شدند. به خصوص در دوره ۱۴۴ روزه گروگان گیری که یکی از نکبت بارترین وقایع تاریخ معاصر ایران بود و آقای خمینی و نیروهای وابسته به او از این گروگان گیری سوء استفاده کردند تا نیروهای دیگر انقلاب را قلع و قمع کنند٬ بطوریکه تعدادی از مهمترین اتفاقات صدر انقلاب از جمله همه پرسی نظام جمهوری اسلامی برای تعیین نوع حکومت، انتخاب رئیس جمهور، انتخابات مجلس در این دوره اتفاق افتاد.


مرحله بعد دوره ۸ ساله جنگ ایران و عراق است، اگرچه جنگ را عراق آغاز کرد اما آقای خمینی از ادامه جنگ برای قلع و قمع مخالفان خود و یکدست کردن صدای انقلاب و تبدیل آن به صدای خود و طرفدارانش استفاده کرد که وحشتناکترین دوره ۸ ساله برای کشورمان بود. پس از آن آقای خمینی با آقای منتظری اختلاف پیدا کرد و آقای منتظری که در جریان قتل عام های در زندان و برخی حوادث دیگر بود با تکیه بر اصول خود مقابل آقای خمینی ایستاد و همین مسئله منجر به تغییر قانون اساسی و جانشینی آقای خامنه ای برای رهبری شد. البته در این مرحله بود که آقای خمینی با سوء استفاده از فتوایی بر علیه آقای سلمان رشدی افکار عمومی را مشغول ساخت تا با تغییر قانون اساسی٬ آقای خامنه ای بتواند جانشین آقای خمینی شود.


آیا تفاوت رهبری آقای خمینی و خامنه ای به مبانی فکری و اندیشه ای آن دو باز می گردد یا به نحوه عملکردشان؟


عملکرد و جایگاه این دو را باید در دو مرحله مختلف بعد از انقلاب مورد بررسی قرار داد. مرحله ۱۰ ساله رهبری آقای خمینی به رهبری کاریزماتیک ایشان بر می گردد. او از نظر تحصیلات علمی و حوزوی مقام مرجعیت داشته و آقای خامنه ای از این منظر با آقای خمینی قابل قیاس نیست. آقای خمینی از نظر سیاسی انقلابی بود و از نظر علمی جایگاه معتبری در بین روحانیون داشت. اما باید توجه داشت که جایگاه کاریزماتیک آقای خمینی در آن ۱۰ سال ناشی از مواضع علمی و روحانی او نبود بلکه ناشی از موضع انقلابی اش بود و در آن موضع انقلابی کاریزماتیک، آقای خمینی قانونگذار بود بطوریکه حتی مهمتر از رساله ولایت فقیه اش حضور و شخصیت کاریزماتیک او بود که برایش مرجعیت سیاسی و اجتماعی ایجاد می کرد. پس از فوت آقای خمینی و جانشینی آقای خامنه ای، او به هیچ وجه در حد مقام علمی و مقام کاریزماتیک خمینی نبود و از همین رو در دوره ربع قرن رهبری، آقای خامنه ای مشغول نهادینه کردن کاریزمای آقای خمینی در نهادهای امنیتی، نظامی، اطلاعاتی و دور زدن از قانون اساسی ایران بود البته بطوری که موضع جباری وی را تضمین کند. در واقع تنها راه بقای خود را به عنوان رهبر جمهوری اسلامی نهادینه کردن کاریزمای آقای خمینی می دانست که همچنان هم ادامه دارد.


با توجه به اینکه رهبری آیت الله خمینی مصادف با دوران جنگ و رهبری خامنه ای در دورانی از ثبات و سازندگی آغاز شد می توان گفت عنصر زمان و مکان شرایط و امکانات در نحوه رهبری و مدیریت آن دو نقش داشته و از همین رو به آیت الله خمینی حق داد که در آن شرایط به ناچار تصمیماتی باید می گرفت؟


آقای خمینی در دوره ۱۰ ساله رهبری خود به شدت مشغول ساختن یک جمهوری بود که برای ساختن آن از هیچ قتل عامی ابا و واهمه نداشت و در مقام و موضع رهبر جمهوری اسلامی تمام آن کارها را موجه می دانست. اما در دوره ۲۵ ساله بعد از او نحوه رهبری آقای خامنه ای به علت اینکه مشغول ساختن یک انقلاب نبود و می خواست از یک جمهوری ساخته شده برای انقلاب حفاظت کند متفاوت بود و از همین رو ترفندهای حکومتی اش با ترفندهای یک رهبر کاریزماتیک تفاوت دارد. الان هم یک ماکیاولیستی بر فرهنگ و فلسفه حکومت حاکم است و او از آن پیروی می کند. بنابراین تفاوت این دو دوره یعنی ۱۰ سال رهبری آقای خمینی و ۲۵ سال رهبری آقای خامنه ای در جامعه شناسی اوتوریته به این ترتیب است که در دوره اول کاریزمای رهبری و در دوره دوم نهادینه کردن کاریزمای رهبری مرحله اول در نهادهای امنیتی و نظامی وجود دارد که در این مرحله دوم با مسائل مختلف دیگری هم مواجه هستیم. اما باید توجه داشت ماهیت این دو نوع رهبری را نباید با رشد جامعه (افزایش جمعیت از ۴۰ میلیون اول انقلاب به جمعیت کنونی یعنی نزدیک ۸۰ میلیون) جدا کرد. چراکه جامعه رشد ارگانیک خود را دارد و معطل رهبری ۲۵ ساله آقای خامنه ای نیست و در نتیجه باید حسابش را از نهادینه کردن ماهیت رهبری که نهادهای وابسته به حکومت را قدرتمند می کند جدا ساخت.


با توجه به تصویری که از این دو دوره دادید آیا آقای خامنه‌ای همان مشی و رویه و شیوه ی رهبری آیت الله خمینی را ادامه داده‌اند؟


در حقیقت آقای خامنه ای در مرحله بعد از کاریزماتیک عمل می کند و سنت هایی که آقای خمینی واضعش بود را نهادینه می کند. آقای خمینی در مقام رهبر انقلاب بخصوص در مقام رهبر کاریزماتیک مقید به هیچ چیز جز شرایط اجتماعی نبود اما آقای خامنه ای در مرحله حفظ تداوم آن جمهوری هیچ سنتی وضع نمی کند و تنها در مقام حفظ سنت هایی است که رهبر انقلابی کاریزماتیک قبل از او پایه هایش را ریخته است.


عملکرد این دو چهره در حوزه های فرهنگی و سیاسی اعم از آزادی های اجتماعی و سیاسی و دموکراسی را چطور با هم مقایسه می کنید؟


در دوره ۱۰ ساله ی آقای خمینی٬ جامعه در حال تغییر ماهوی یعنی تغییر از یک نظام شاهنشاهی به یک نظام جمهوری اسلامی بود. بنابراین صبغه جمهوری و صبغه اسلامی غلبه پیدا می کنند و صبغه شاهنشاهی و غیر اسلامی و نه ضد اسلامی مورد تهاجم قرار می گیرد و جامعه رنگ و روی شدیدتری از نوعی اسلام سیاسی خمینی و طرفدارانش که به آن اعتقاد داشتند پیدا می کند. به عبارت دیگر آقای خمینی سعی در یکدست کردن جامعه ی ایران داشت که به طبقات روستایی و شهری یا از نظر پوشش و صوری به طبقات مختلفی تقسیم می شد و یا در مقوله های دیگر طبقه بندی می شدند. مسئله حجاب اجباری و تظاهرات زنان علیه آن نمونه ای از آن بود و در حوزه های دیگر هم شاهد این آسیب ها بودیم. تصفیه های دانشگاهی، اسلامی کردن دانشگاهها، تغییر نظام آموزشی و یا تغییراتی که در رسانه ها و سینما شد؛ همه و همه به دلیل نهادینه کردن ارزش ها و اعتقادات اسلامی در زمان آقای خمینی است. باز تاکید می کنم نیت آقای خمینی برای تغییر ماهوی فرهنگ ایران را باید با مقاومت های طبیعی و ارگانیکی که جامعه و فرهنگ در مقابل آن انجام می داد در نظر گرفت. در مقام مقایسه باید به ادامه نهادینه شدن فرهنگ به اصطلاح خودشان انقلابی اسلامی توجه داشت منتهی به علت اینکه آقای خامنه ای از کاریزمای آقای خمینی برخوردار نیست و همچنین تغییر جامعه از نظر دموگرافیک رو به جوان تر شدن می رود و کم کم در حال فراموش کردن صدر انقلاب است. از همین رو مقاومت ها در مقابل سیاست های فرهنگی شدیدتر می شود کمااینکه در خیزش جنبش دانشجویی ۱۸ تیر و قبل از آن هم جنبش رفرمیستی اصلاح طلبی که نماینده اش آقای خاتمی بود شاهدش بودیم. وقتی ریشه های این جنبش اصلاح طلبی را بررسی می کنیم آقای خاتمی و جنبش اصلاح طلبی دوم خرداد مهمترین نحوه ظهور این تغییرات دموکراتیک و فرهنگی جامعه بود که در مقابل یکدست و انقلابی کردن و اسلام سیاسی کردن دوره آقای خامنه ای از خود مقاومت نشان داد. اما دو سال بعد از انتخاب آقای خاتمی و خیزش دانشجویی ۱۸ تیر نشان دهنده این بود که آقای خامنه ای به هیچ وجه توان کنترل این تغییرات ساختاری و نهادی و اجتماعی را ندارد. در ادامه آن جنبش سبز بازگشت کامل فرهنگ جهانشهری ماست که این فرهنگ جهانشهری که مهمترین نماینده نمادین آن آقای موسوی است کوچکترین عنادی با اسلام و فرهنگ ما ندارد اما تحملش برای جنبه های دیگر فرهنگ که ذاتی فرهنگ ماست بیشتر بود و سر تعظیم فرود آوردن در مقابل این فرهنگ جهانشهری بیشتر و بیشتر شد که البته قلع و قمع و تقلب در انتخابات و سرکوب جنبش سبز به اعتراف آقای سردار جعفری همه نشان دهنده این است که آقای خامنه ای در ۲۵ سال گذشته برای تغییر ماهوی جامعه ایران ناموفق بوده و سخنانش مبنی بر اینکه دلواپس و نگران است گویای این واقعیت است. حتی قبل از انتخابات اخیر ریاست جمهوری که به پیروزی آقای روحانی منجر شد آقای خامنه ای اعتراف مهمی کرد و گفت اگر به جمهوری اسلامی هم اعتقادی ندارید کشورتان را که دوست دارید پس رای دهید. این جمله یکی از مهمترین اعترافات علنی و صریح آقای خامنه ای بود که نشان از شکست برنامه های سیاسی اجتماعی کل نظام جمهوری اسلامی داشت و ما الان یک جامعه متحول جوان و پر جنب و جوش داریم که در زیر پرچم جمهوری اسلامی و اعتقادات آن جمع نمی شوند. در نتیجه طناب ضخیم "اسلامی" را که به دور گردن نحیف "جمهوریت" ایران انداخته اند توانایی کنترل آن گردن نحیف را ندارد و جامعه رو به رشد و تحول است.


در کدامیک از آرمان های انقلاب استقلال، آزادى، جمهوريت و اسلاميت كامروا و در كدام شان ناكام بوده ايم؟


انقلاب بهمن ۵۷ که به اعتقاد من اسلامی نیست بلکه به زور اسلامی شده یکی از باشکوه ترین جنبش های اجتماعی تاریخ ایران و تمام منطقه بوده است و به جرات می توان گفت که بعد از آن چنین انقلاب گسترده ای را نداشته ایم. در اینکه انقلاب بهمن ۵۷ انقلابی درست و مبین ایده آل های اجتماعی، سیاسی فرهنگی یک جامعه متحول و فرهنگی بود شکی نیست؛ منتهی اتفاق مهمی که افتاد این بود که فرهنگ سیاسی از قطب شاهنشاهی به زور به قطب مخالف یعنی قطب روحاینت منتقل شد و قطب روحانی در عرض این سی و چند سال گذشته امتحان خود را پس داد و جامعه به اشکال مختلف از تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری گرفته تا جنبش سبز و فرهیختگی فرهنگ سیاسی ما در انتخابات اخیر نشان دهنده این است که این جامعه انقلابی کرده و اگر آرمان های اصلی انقلاب یعنی استقلال سیاسی و آزادی را هم بدست نیاورده اما ایده آل های آن را هم فراموش نکرده است و همچنان برای آنها ارزش قائل است و بدنبال احقاق آنهاست. اما اینکه در شرایط منطقه ای و جهانی تا چه حد استقلال سیاسی امکان پذیر است به یک هوش سیاسی متفاوتی احتیاج دارد چراکه واقعیات منطقه و مواضع سیاسی ضرورتا یکی نیست. بنابراین ایده آل های انقلاب حداقل در ذهن و جان فرهنگ سیاسی پویای ما زنده و پایدار است و مردم به آن اعتقاد دارند با این تفاوت که با هوش بیشتری بدنبال آن هستند. در واقع تجربه از چاله نظام شاهنشاهی به چاه جمهوری اسلامی افتادن تجربه تاریخی بسیار مهمی برای فرهنگ سیاسی ما بوده است. ملت ایران ملت فرهیخته ای است که بسیار از این تجربه آموخته و همچنان با بهره گیری از این تجربه رو به جلو حرکت می کند و در مقابل، نظام جمهوری اسلامی که توان پاسخگویی به این جامعه را ندارد بازنده است. همچنین الان یک توافق ضمنی بین نیروهای ملی سوسیالیستی، نیروهای مترقی مذهبی، نیروهای ضد استعماری و ضد امپریالیستی پیش آمده است. اگر به جریان مخالف با تحریم ها و حمله نظامی به ایران نگاه کنیم متوجه می شویم که کسانی که در خارج از ایران طرفدار تحریم ایران و یا تجزیه و حمله نظامی به ایران بودند خیلی زود به حاشیه رفتند و علی رغم برخی از اختلافات نظری که بین نیروها ملی و مذهبی بود اما بدنه این نیروهای مترقی در هر دو جنبه سالم است و به اعتقاد من صبغه سوسیالیستی که در زمان انقلاب حضور ایدئولوژیک داشتند و الان یک حضور فرهنگ سیاسی دارند به مرحله مترقی تری رسیده اند.


به عنوان آخرین پرسش به سخنان چند وقت پیش شما اشاره می کنم که گفتید از تکرار تجربه انقلاب هراسی ندارید با توجه به تحولاتی که تا الان برای ما توضیح دادید آیا شرایط امروز جامعه ایران را برای انقلابی دیگر آماده می بینید؟


البته من الان هم می گویم هراسی ندارم اما برآورد نظریه من این است که رشد سیاسی که جامعه ایران داشته اتفاقاتی مانند اعدام مخالفان و غیره خوشبختانه در آینده سیاسی تاریخ معاصر خودمان نخواهیم داشت بلکه نوعی از گذار مسالمت آمیز تدریجی را تجربه می کنیم که نیروهای حاکم به ناچار به این تغییرات جامعه تن خواهد داد. جنبش سبز را هم به عنوان یک جنبش آزادی مدنی تلقی می کنم و هنوز معتقدم شروع و ادامه جنبش سبز مبتنی بر آزادی های مدنی ما بود و این آزادی ها مدنی خیلی ریشه دارتر و نهادینه تر از یک انقلاب خشونت بار است. بنابراین ما یک مرحله با شکوه تر و غنی تری از فرهنگ سیاسی خود را طی می کنیم و گفتار سیاسی‌مان در حال تغییر است و در بدنه سالم این گفتار تسامح و پذیرفتن نیروهای مخالف بسیار زیاد شده است.
 

سوال از وزیر اطلاعات؛ تنشی تازه میان دولت و دلواپس‌ها

Posted: 08 Jun 2014 07:42 AM PDT

مهدی تاجیک
جرس: وزیر اطلاعات باید در آینده ای نزدیک در صحن علنی مجلس شورای اسلامی حاضر شود و به سوالات ۴۱ نفر از اعضای مجلس پاسخ دهد. سوالات که در اسفند ماه گذشته طراحی شده همه حوزه‌های تحت مدیریت دولت اعم از سیاست خارجی٬ سیاست داخلی٬ فرهنگ و اقتصاد را دربرمی گیرد و در آن تقریباً تمام عملکرد دولت طی یکسال گذشته زیر سوال رفته است 

 

بی ارتباط به وزیر اطلاعات


مشخص نیست که چرا طراحان سوال تصمیم گرفته‌اند محمود علوی وزیر اطلاعات را برای پاسخگویی به مجلس بکشانند در حالی که برخی سوالات کاملاً از حوزه اختیار او خارج است. علوی خود در یک اظهار نظر گفته که «اغلب بندهای پرسش از ۲۱ بند، ارتباطی با وزارت اطلاعات ندارد.» او این سوالها را هم در راستای تلاش برای تضعیف دولت عنوان کرده و گفته «برای من به‌عنوان یک عضو کوچک دولت نظام مقدس جمهوری اسلامی مایه تأسف است که برخی هرچه دروغ، افترا و تهمت است را به رئیس‌جمهوری و وزرای آن نسبت می‌دهند.» علوی از بولتن‌هایی یاد کرده که «مالامال از دروغ است» و از آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی هم نقل کرده که وقتی متوجه این حملات شده نسبت به آن موضع منفی گرفته و گفته: « چرا دولت را تضعیف می‌کنید، مگر این دولت از کجا آمده است؟» متعاقب همین اظهارات جلسه ای میان وزیر اطلاعات و حسین شریعتمداری مدیرمسوول روزنامه کیهان انجام شد که رسانه‌اش یکی از توپخانه‌های اصلی حمله به دولت است که محتوای این جلسه اطلاعی در دست نیست. روزنامه ایران ارگان دولت گفته که در این دیدار نسبت به عملکرد کیهان هشدار داده شده اما شریعتمداری در گفتگویی با خبرگزاری فارس این ادعا را رد کرده است و گفته: « اگر درباره این ملاقات سخنی بگویم اصلاح طلبان از خجالت آب می‌شوند و کارگزاران از عصبانیت بی تاب.»

حمله به همه دیدگاه‌های دولت


۱۰ بند از ۲۱ بند سوال های نمایندگان مرتبط با سیاست خارجی دولت روحانی است. آن‌ها در این بخش به مواردی چون «دنبال نمودن عادی‌سازی رابطه با آمریکا که مصداق نظام سلطه است، توسط وزارت امور خارجه و شخص رئیس‌جمهور»٬ «بیان اینکه آمریکا کدخدای جهان است توسط مسئولین کشور و پرداختن عملی به این دیدگاه اشتباه»٬ «پیشنهاد درخواست نظرسنجی برای برقراری رابطه با آمریکا توسط مسئولین دولتی»٬ «اجابت خواسته‌های آمریکایی‌ها در ممانعت از سفر هیئت‌های فرهنگی و نظامی دیگر کشورها به ایران»٬ «ناتوان خواندن قدرت دفاعی کشور از سوی وزیر امور خارجه در سخنرانی دانشگاه تهران»٬ «ممانعت و عدم حمایت از برگزاری رزمایش‌های موشکی نیروهای مسلح»٬«عدم شفافیت مواضع مسئولین دولتی در موضوع رژیم حرام‌زاده صهیونیستی»٬«عدم جدیت در حمایت از تفکر مقاومت در منطقه»٬«تعهدات فراتر از قانون در موافقتنامه ژنو که باعث لطمه زدن به استقلال و امنیت کشور شده است» و «اقدامات و انتصابات در سازمان انرژی اتمی کشور که منجر به حذف نیروهای مؤثر و تبدیل تفکر و شعار "ما می‌توانیم" به "ما نمی‌توانیم" می‌شود» به عنوان موضوع‌های مناقشه برانگیز در سیاست خارجی دولت اشاره کرده‌اند. ۲ بند مربوط به سیاست‌های رسانه دولت با ادعای « برخورد و ترور شخصیتی منتقدین به سیاست‌های دولت در حوزه‌های داخلی و خارجی توسط مسئولین دولتی» و «قضایی نمودن فضای رسانه‌های عمومی که به نقدهای منصفانه از سیاست‌های دولت می‌پردازند» و ۲ محور اقتصادی یعنی «بی‌توجهی به راهبرد اقتصاد مقاومتی و اثربخشی جملاتی چون خزانه خالی است بر امنیت ملی کشور » و «توزیع نامناسب سبد کالا» هم در لیست سوالها از وزیر اطلاعات قرار دارد. امضاکنندگان نامه همچنین «بازگشت عناصری که در طرح براندازی نظام در فتنه ۸۸ مشارکت فعال داشتند به مسئولیت‌ها و پست‌های مهم و کلیدی کشور» و «عبور از خط قرمزهای دین و ارزش‌های مذهبی در فضای فرهنگی که به دنبال آن اعتراض مراجع عظام را به همراه داشته است» را به عنوان محورهای انتقاد خود طرح کرده‌اند. آن‌ها در توجیه خطاب قراردادن وزیر اطلاعات به این موضوع اشاره کرده‌اند که وی به عنوان عضوی از شورای عالی امنیت ملی باید در مقابل این اقدام‌ها از خود واکنش نشان می‌داد.


دولت هنوز قدرت مانور دارد


طی بیش از ۳ ماهی که از زمان تدوین این نامه گذشته است بر حجم تنش‌ها میان دولت و منتقدانش افزوده شده است. بحث بر سر وظیفه حکومت در هدایت مردم به سوی بهشت تنها یکی از جلوه‌های تنش میان دولت ومنتقدان محافظه کارش طی هفته‌های اخیر بوده است. برخی همایشی تحت عنوان «دلواپسیم» در روز ۱۴ اردیبهشت که سیاست خارجی دولت را هدف گرفته است جلوه ای دیگر از این تنش رو به فزونی را آشکار می‌کند. دولت روحانی امیدوار است که در مصاف با محافظه کاران بتواند از حمایت ولو حداقلی آقای خامنه ای برخوردار شود. سخنان روز ۲۹ اردیبهشت‌ماه حسن فیروزآبادی رییس کل ستاد نیروهای مسلح مبنی بر این که «با تخریبگران دولت برخورد می‌کنیم.» برای روحانی و یارانش امید بخش است. او در هشداری آشکار به رسانه‌های منتقد دولت گفته بود «رسانه‌هایی که به نوعی به نیروهای مسلح مرتبط‌اند، خطا می‌کنند و برابر مشی و منویات رهبری حرکت نمی‌کنند که باید روششان را اصلاح کنند.» این سخنان در نوع خود بی سابقه به شمار می‌رود و حکایت از آن دارد که دولت هنوز از قدرت مانور در مقابل منتقدانش برخوردار است. منتقدانی که البته از هر ابزار موجودی برای بلند کردن صدایشان استفاده می‌کنند و روز به روز بر نارضایتی‌شان افزوده می‌شود. 

محرومیت کسری نوری از حق ملاقات با خانواده

Posted: 08 Jun 2014 06:55 AM PDT

جرس: کسری نوری، فعال حقوق دراویش که از زمان انتقال مجدد به زندان عادل آباد، از استفاده از حق ملاقات با خانواده خود محروم است.  

 

به گزارش مجذوبان نور پس از انتقال مجدد کسری نوری به زندان عادل آباد٬ خانواده این درویش زندانی پس انتقال وی برای ملاقات، راهی زندان عادل آباد شدند که مسئولان ملاقات زندان اجازه انجام ملاقات کابینی را به آنها نداند.

 

مسئولان بخش ملاقات زندان با بیان اینکه حضور کسری نوری بصورت “تحت الحفظی” بوده است بدون توضیح بیشتر امکان انجام ملاقات این فعال حقوق دراویش را با خانواده خود، مهیا نکردند.

 

هفته گذشته مجذوبان نور از انتقال مجدد کسری نوری به زندان عادل آباد خبر داده بود.

 

کسری نوری که هم اکنون در حال سپری کردن محکومیت چهار سال و نیم خود است، در دی ماه سال گذشته نیز، پس از تحمل دو سال حبس در زندان عادل آباد، از سایر دراویش این زندان جدا و به زندان نظام شیراز انتقال داده شد. 

 

درباره «جامعة الامام الصادق (ع)»

Posted: 08 Jun 2014 05:49 AM PDT

مشروح پرسش مصطفی ایزدی و پاسخ آیت الله العظمی منتظری در این باره برای ثبت مجدد در تاریخ و رفع برخی شبهات 


اشاره:همزمان با تشدید بیماری آیت الله محمد رضا مهدوی کنی و کم شدن هوشیاری وی در حالت کما، برخی از رسانه‌ها و به ویژه شبکه‌های اجتماعی در باره ریاست وی از آغاز تاکنون بر دانشگاه امام صادق(ع) و انتصاب وی بر این ریاست از سوی مرحوم آیت الله العظمی منتظری و چگونگی ادامه این صدارت پس از عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری، مطالبی که گاه ناقص به نظر می رسد را مطرح می کنند. به همین بهانه مشروح پرسش آقای مهندس مصطفی ایزدی و پاسخ فقیه عالیقدر آیت الله العظمی منتظری در این باره برای ثبت مجدد در تاریخ و رفع برخی شبهات (به نقل از کتاب دیدگاهها، جلد سوم، صفحه ۱۷۶) ذکر می گردد. لازم به ذکر است که مطالبی چند نیز که در خاطرات آقای مهدوی کنی در باره تذکرات به امام خمینی و دیگر مسئولین نظام در دوران قائم مقامی رهبری آمده، مورد پرسش و پاسخ قرار گرفته است.

 


به نام خدا

محضر مبارك فقيه عاليقدر حضرت آيت الله العظمي منتظري دامت بركاته

با عرض سلام و آرزوي سلامتي و توفيق حضرتعالي به استحضار مي‎رساند كه اخيرا از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي كتابي تحت عنوان "خاطرات آيت الله مهدوي كني" به چاپ رسيده است. در اين كتاب مطالبي پيرامون تأسيس "جامعة الامام الصادق (ع)" و نيز خاطراتي در ارتباط با حضرتعالي آمده كه برخلاف اسناد و مدارك موجود و بعضا مغاير با گفته هاي شما در كتاب شريف "خاطرات" مي‎باشد. هر چند كه از اين مغايرت‌ها در بعضي از نوشته‌ها و خاطرات بعضي از افراد ديگر هم وجود دارد، اما از آنجا كه آيت الله مهدوي كني منصوب جنابعالي در رأس دانشگاه امام صادق (ع) مي‎باشد، اظهارات ايشان مي‎تواند قابل توجه باشد. لذا به منظور رفع پاره اي از ابهامات كه براي خوانندگان اينگونه خاطرات پيش مي‎آيد لازم ديدم در خصوص سه نكته از گفته هاي ايشان نظر حضرتعالي را جويا شوم چنانچه ضرورت مي‎بينيد و وقت پاسخگوئي داريد تقاضامندم علاقه مندان به تاريخ انقلاب اسلامي را از نظرات خويش آگاه فرمائيد:
 

۱ - در زمينه تشكيل دانشگاه امام صادق (ع) و اساسنامه آن نوشته اند:

"در اين اساسنامه آيت الله منتظري به عنوان رياست عالي آمده است. اختيارات كلي اين جامعه در اختيار هيئت امنا بود. البته عنوان رياست عالي براي آيت الله منتظري مبتني بر اين بود كه ايشان به سمت قائم مقام رهبري توسط مجلس خبرگان تعيين شده بود. ولي پس از عزل ايشان از اين سمت، قهرا رياست عالي موضوعا منتفي گرديد و پس از بروز مشكلاتي كه مانع از حضور ايشان در جلسات هيئت امنا و قهرا منجر به استعفاي ايشان شد، سرانجام ادامه كار هيئت امنا بدان شكل غير ممكن مي‎نمود. مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي مصلحت ديدند تا زمان اصلاح اساسنامه و تعيين امناي جديد، جريان كارهاي جامعه با نظر حقير انجام گيرد و در واقع من به عنوان جانشين هيئت امنا با تعيين هيئت مديره اي مركب از بعضي از اعضاي امنا و جز آنان، مسئوليت اداره جامعه را عهده دار شديم ." (ص ۳۹۷)
 

۲ - در مورد تذكرات شما در دوران قائم مقامي رهبري، گفته اند:

"قائم مقام قاعدتا بايد آنچه را كه رئيس اصلي مي‎گويد بگويد. اگر ايشان قائم مقامي را پذيرفته بودند اقتضا داشت ببينند امام چه مي‎گويد، ايشان هم همان را بگويند؛ به خصوص پس از اينكه رسما به عنوان قائم مقامي منصوب و معرفي شدند و امام هم قبول كردند و حتي عنوان آيت الله را پذيرفتند و در برخي از مكتوبات نيز نوشتند. معناي قائم مقامي چيزي جز اين نيست؛ مگر مي‎شود قائم مقامي روش يا سياستي را اتخاذ بكند كه برخلاف نظر رئيس و رهبر اصلي باشد؛ ولي جناب آقاي منتظري غالبا نظرات خودشان را بيان مي‎كردند، نقدهايي نسبت به مسائل سياسي كشور از جمله سپاه، قوه قضائيه و دولت داشتند؛ گاهي هم به خود امام - مستقيم يا غيرمستقيم - اشكال و ايراد مي‎گرفتند." (ص ۳۵۹)
 

۳ - ايشان ضمن تشريح علت بركناري حضرتعالي از قائم مقامي و بيان اينكه روش انتقادي شما ديگر قابل تحمل نبود، به ملاقات علماي صاحب نقش در انقلاب با مرحوم امام در سال آخر حيات ايشان اشاره كرده و اظهار داشته اند:

"پس از پايان مجلس، امام به آيت الله منتظري فرمودند شما بنشينيد، با شما كار دارم - ظاهرا همان مجلس بود - امام باز ايشان را به طور خصوصي نصيحت كردند. امام فرمودند شما ديگر چنين حرفهايي نزن، تا كجا شما مي‎خواهيد به اين حرفهايي كه دشمن از آن سوء استفاده مي‎كند، ادامه بدهيد. البته ما از آن جلسه بيرون آمديم و ايشان به تنهايي نشستند، اين را خود آقاي منتظري نقل كردند، ولي پيدا بود كه اين نصيحت را نپذيرفته بودند. آقاي منتظري مي‎گفتند من احساس وظيفه مي‎كنم، بايد اين حرفها را بزنم . عملا هم اين طور بود كه باز هم ادامه دادند و به روش سابقشان عمل كردند تا به عزل منتهي شد." (ص ۳۶۱)


اميدوارم هميشه و در همه حال در ذيل توجهات حضرت ولي عصر(عج) نستوه و سربلند باشيد.


با سپاس فراوان - ۲۴/۲/۱۳۸۶ - ارادتمند: مصطفي ايزدي

 


***

بسم الله الرحمن الرحيم

محقق محترم جناب آقاي مصطفي ايزدي دام توفيقه


با سلام و تحيت

نامه شما را خواندم، ضمن تقدير از توجه شما به مسائل انقلاب و حوادث گذشته و پيگيري نسبت به آنها يادآور مي‎شوم:


اينجانب جناب آيت الله مهدوي كني دامت افاضاته را - كه از دوستان قديم مي‎باشند - فردي متدين، اخلاقي و معتقد به قيامت و حساب و كتاب مي‎دانم و لذا احتمالا مطالب نقل شده از ايشان (و نيز برخي ديگر از مطالب اين كتاب) به خاطر فراموشي و عدم مراجعه به اسناد موجود و يا حداقل عدم استفسار از كساني است كه هنوز دست سياست موجب فراموشي آنان نشده است. اينجانب به خاطر مصالحي قصد پاسخ دادن به بسياري از مطالب خلاف واقعي را كه عليه من در اين مدت منتشر شده - و اخيرا در قالب خاطره گويي و غيره بر حجم آن افزوده شده است - نداشته‌ام و به حداقل اكتفا كرده ام؛ اما تحريف وقايع و بيان مطالب خلاف از امثال ايشان دور از انتظار و موجب شگفتي و تأسف است. ذيلا به طور اجمال به نكات مورد سؤال مي‎پردازم:
 

ج ۱ - تأسيس جامعة الامام الصادق (ع) در اصل به پيشنهاد اينجانب بوده كه در ابتداي اساسنامه اين جامعه به آن تصريح شده است. پيش از پيروزي انقلاب، سه نفر از افراد خير و متعهد زمين وسيعي را براي امور ديني خريده و در نظر گرفته بودند، كه يكي از آنان جناب آقاي حاج سيد رحيم خانيان بود كه در زندان اوين با ايشان آشنا شده بودم. پس از آزادي از زندان و پيروزي انقلاب، يك روز ايشان و آقاي محمدعلي نويد و آقاي مهديان - كه صاحبان اين زمين بودند - به من مراجعه كردند و گفتند ما آن را در اختيار شما مي‎گذاريم تا در آن كاري فرهنگي و ديني به هر شكل كه صلاح مي‎دانيد انجام گيرد، و اوراق سهام آن را كه به منزله سند مالكيتش بود به اينجانب دادند. چون تازه انقلاب به پيروزي رسيده بود و در آن زمان صحبت از انتخاب سفرا و كارداران براي خارج بود با مشورت خود آقايان تصميم گرفتيم در اين مكان دانشگاهي بنا شود كه در آن افرادي براي تصدي پست سفارت يا كارداري و يا خانه فرهنگ و در ضمن تبليغ اسلام در خارج از كشور تربيت شوند و هم علوم روز و هم علوم اسلامي به آنان آموزش داده شود. سپس محل ديگري كه ساخته و آماده بود براي دانشگاه در نظر گرفته شد و اين زمين به عنوان پشتوانه مالي آن قرار گرفت؛ بعدا با پيگيري من و تلاش جدي آقاي نويد و برخي آقايان يك كارخانه بزرگ نساجي در مشهد نيز به عنوان پشتوانه ديگر مالي جامعه تأسيس شد. نامه‌ها و پيگيري هاي اينجانب در اين ارتباط موجود و بعضا در روزنامه هاي آن زمان نيز منعكس شده است.
 

بعد از مشورت با آقايان فوق الذكر، افرادي را براي هيأت امناي جامعة الامام الصادق (ع) معرفي كردم كه از جمله آنان حضرات آقايان: مشكيني، خامنه اي و مهدوي كني بودند. "جامعه" داراي اساسنامه اي است كه از نظر حقوقي به ثبت رسيده و در آن رياست عاليه جامعه برعهده بنده گذاشته شده است؛ و در حقيقت من هم جزو هيأت مؤسس و هيأت امنا هستم و هم رياست عاليه آن را برعهده دارم و حتي آقاي مهدوي با حكم اينجانب مسئوليت اداره آن را به عهده گرفتند. و اينكه گفته شده : "عنوان رياست عالي براي آيت الله منتظري مبتني بر اين بود كه ايشان به سمت قائم مقام رهبري توسط مجلس خبرگان تعيين شده بود" خلاف واقع است؛ زيرا اولا: مطابق ماده ۹ اساسنامه رياست عاليه به عنوان "ركن اول و بالاترين مرجع جامعه" به شخصيت حقيقي و نه حقوقي اينجانب - آن هم به صورت "مادام العمر" - واگذار شده است و در آن هيچ نامي از عناويني مثل قائم مقامي رهبري يا رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي و... نيامده است. ساير اعضاي هيأت امنا نيز به عنوان شخص حقيقي عضو هستند نه حقوقي، چرا كه در اين صورت بايد موضوع عضويت تعدادي از آنان منتفي گردد!
 

ثانيا: اعلام قائم مقامي من توسط مجلس خبرگان رهبري - كه از نگاه آقاي مهدوي مبناي عنوان رياست عالي دانسته شده است - در سال ۱۳۶۴ بوده؛ در حالي كه اساسنامه جامعة الامام الصادق (ع) برحسب تاريخ آخر اساسنامه در ۱۵/۸/۱۳۶۱ به تصويب رسيده است.


و ثالثا: اگر فرضا اين گونه بود كه ايشان گفته اند، چرا پس از - به قول ايشان بركناري - مكرر واسطه فرستادند و تقاضاي تفويض اختيارات كردند؟


همچنين اينكه گفته شده : "پس از بروز مشكلاتي كه مانع از حضور ايشان در جلسات هيأت امنا و قهرا منجر به استعفاي ايشان شد..." برخلاف واقع و خلاف مواد اساسنامه است؛ زيرا براساس تصريح ماده ۱۳ اساسنامه : "در صورتي كه هر يك از اعضاي هيئت امنا به استثناي رياست عاليه بدون عذر موجه شخصا به مدت سه ماه در جلسه شركت ننمايد مستعفي تلقي خواهد شد و هيأت امنا مراتب را كتبا به نشاني قانوني وي ابلاغ و در صورتي كه با گذشت دو ماه از تاريخ ابلاغ، تمايل خود را به شركت در جلسات اعلام ننمايد استعفاي او قطعي خواهد بود." و مطابق تبصره ۴ ماده ۹: "حداقل هر شش ماه بايد جلسات هيأت امنا در حضور رياست عاليه تشكيل گردد."


بنابراين نه تنها رياست عاليه موظف به حضور در جلسات هيأت امنا نمي باشد بلكه ساير اعضاي هيأت امنا موظفند حداقل هر شش ماه يك بار در حضور وي تشكيل جلسه دهند.


و نيز اينكه گفته شده آقاي خامنه اي مصلحت ديدند كه تا زمان اصلاح اساسنامه و تعيين امناي جديد، جريان كارهاي جامعه با نظر آقاي مهدوي انجام گيرد و ايشان به عنوان جانشين هيأت امنا باشد، خلاف مقررات ماده ۱۲ اساسنامه و دو تبصره آن است و جناب آقاي خامنه اي تنها يكي از مؤسسين و از اعضاي هيأت امنا مي‎باشند. رياست عاليه جامعة الامام الصادق (ع) براي من مقامي نيست و جز مسئوليت و گرفتن وقت ثمره اي نداشته و ندارد؛ ولي هيچ كس شرعا مجاز به تخلف از مواد اساسنامه نيست و نمي تواند برخلاف اساسنامه براي هيأت امنا جانشين تعيين كند يا بدون پيش بيني در اساسنامه، آن را اصلاح و يا امناي جديد منصوب نمايد. و صرف نظر از بحث مصداقي، موارد رجوع به "ولي فقيه جامع الشرائط" در اساسنامه مشخص شده است . (تبصره ۲ از ماده ۹، بند "ع" ماده ۱۱ و ماده ۳۶)


آقاي مهدوي خود به خوبي مي‎دانند كه در تشكيل جلسات در حضور اينجانب - كما في السابق - نه مانع شرعي وجود داشت و نه مانع قانوني؛ فقط مخالف ميل برخي آقايان بود. آقاي مهدوي واسطه اي را فرستاده بودند كه من اختيارات را به ايشان تفويض نمايم؛ و چون اين كار مخالف اساسنامه بود از آن استنكاف كردم. و اين مسائل در زماني اتفاق افتاد كه در سطح كشور كتابها و مقالات مختلفي در تيراژهاي ميليوني و با پول بيت المال عليه من پخش و تهمتها و دروغهاي فراواني به من نسبت داده مي‎شد و من هيچ امكان دفاع نداشتم؛ و سرانجام من از روي اكراه و به خاطر اينكه در اين ميان حقوق يك عده دانشجوي بيگناه تضييع نشود و امر دانشگاه مختل نگردد، در ذيل نامه هيأت امنا نوشتم كه آنچه اكثريت هيأت امنا تأييد كنند مورد قبول اينجانب است. اين نوشته كه تحت فشارهاي سياسي امضا شد – بر فرض اعتبار شرعي - به هيچ وجه به معناي استعفا و تفويض رياست عاليه نبوده و ماده ۹ اساسنامه و تبصره هاي ۱ و ۴ آن همچنان به قوت خود باقي بوده و هست. و آقايان اگر خود را پايبند شرع و اخلاق بدانند موظفند مطابق اساسنامه (بويژه مواد ۵، ۶، ۹، ۱۳ - ۱۱، ۱۸، ۳۳ - ۲۹ و ۳۷) عمل كنند و حق تخطي از آن را ندارند.


و از اين جهت در تاریخ ۱۲/۹/۱۳۷۴ نیز - كه چند سال از حوادث سال ۶۸ مي‎گذشت - به دنبال تقاضاي يكي از اعضاي هيأت امنا در نامه اي به آقاي مهدوي كني از ايشان خواستم مقرر كنند اوقات تشكيل جلسات هيأت امنا قبلا به اينجانب ابلاغ شود تا نماينده اي را براي شركت در آن بفرستم، و نيز خواستم صورت كارهايي كه تا آن مدت انجام شده اجمالا براي اينجانب ارسال شود؛ ولي هيچ پاسخي از ايشان به دستم نرسيد!


يادآوري مي‎كنم در طول سالهاي گذشته، مؤسسات و امكنه مختلفي كه شرعا و قانونا من مؤسس يا ناظر و يا متولي آنها هستم و هيچ ارتباطي با عنوان قائم مقامي نداشته است و حتي بعضا مالك قانوني آنها مي‎باشم از سوي آقايان غصب شده است كه دارالشفاء، مركز فرهنگي لندن، تشكيلات مركز جهاني علوم اسلامي و مدرسه حجتيه از جمله آنها مي‎باشد. علاوه بر اين حدود ده سال است كه حسينيه شهداء و دفتر مشهد را توقيف كرده اند و چند سال است دفتر اصفهان را با حكم دادگاه ويژه مصادره كرده اند. انتظار نبود آقايان با "جامعة الامام الصادق (ع)" نيز اين گونه عمل كنند.


ج ۲ - تذكرات و انتقادهاي اينجانب در آن مقطع - در ديدار مسئولين با اينجانب - كه ضمن تأييد و حمايت از آنان ارائه مي‎دادم، مربوط به كارهاي خلافي بود كه به نظر اينجانب بر خلاف مصالح كشور و انقلاب و بعضا بر خلاف نظر مرحوم امام توسط بعضي نهادها انجام مي‎شد و موجب نارضايتي مردم و بدبيني آنها به اصل اسلام و انقلاب و چهره مرحوم امام شده بود. و در بعضي موارد كه نظري بر خلاف نظر امام (ره) داشتم آن را ضمن نامه هاي محرمانه با احترام كامل و حفظ موقعيت ايشان به اطلاع ايشان مي‎رساندم . و اين در شرايطي بود كه بسياري از بزرگان و شخصيتها - كه بعضا در خاطرات ذكر كرده‌ام - نزد من مي‎آمدند و از اوضاع جاري و خلافكاري‌ها اظهار شكايت و ناراحتي مي‎كردند و حتي بعضي كه عضو خبرگان بودند به من گفتند: "ما شما را قائم مقام معرفي كرده ايم براي اينكه مطالب را به عرض امام برسانيد." و اينجانب او را از نامه اي كه در همان روزها براي امام فرستاده بودم مطلع ساختم و او خدا را حمد كرد كه مطالب و حقايق به اطلاع امام رسيده است. و بعضي از آقايان كه از اوضاع جاري سخت ناراحت و نگران بودند و اظهار مي‎داشتند كه همه مطالب به اطلاع امام نمي رسد، در پاسخ اين درخواست من كه شما مطالب را به اطلاع امام برسانيد، مي‎گفتند: ما جرأت نمي كنيم صراحتا اين مطالب را به ايشان بگوييم. گناه من اين بود كه آنچه ديگران با ملاحظات سياسي به امام نمي گفتند من از باب وظيفه و دلسوزي و براي اينكه در تصميم گيري هاي امام مؤثر باشد صريحا و بدون تعارف به ايشان مي‎گفتم و راههاي پيشنهادي را نيز به ايشان ارائه مي‎دادم .


و به نظر من اگر ديگران همان اشكالاتي را كه نزد من مطرح مي‎كردند خودشان بدون واهمه و ملاحظه به مرحوم امام نيز مي‎گفتند، قطعا در تصميم گيري‌ها و در روند اجراي امور و اصلاح اوضاع كشور تأثير مثبت داشت. و اين در شرايطي بود كه در بعضي موارد يقين داشتم گزارشهاي خلاف واقعي به ايشان رسيده است به نحوي كه اگر حقيقت مطلب به اطلاع ايشان برسد تصميم ديگري در امور جاري و مهم خواهند گرفت.


آيا در چنين وضعيتي وظيفه شرعي و عقلي اينجانب اين نبود كه آنچه را حق مي‎دانستم به اطلاع رهبر انقلاب برسانم؟ آيت الله خميني (ره) هيچ گاه مدعي عصمت خويش نبودند، و تذكر دوستانه وظيفه همه مؤمنين به ويژه مسئولين بوده است. و معناي "قائم مقامي" بز اخفش بودن و عدم انجام وظايف شرعي نيست. در ضمن شما مي‎دانيد كه من از اول با اعلام خود به عنوان "قائم مقام" مخالف بودم و رسما آن را به رئيس مجلس خبرگان رهبري نوشتم . (خاطرات، ج ۱، ص ۴۷۲ و ۴۷۳)


پيامبراكرم (ص) با آنكه داراي مقام عصمت و مرتبط با وحي بودند مورد خطاب (و شاورهم في الامر) قرار گرفتند و به اصحاب و ياران خود مي‎فرمودند: "اشيروا علي" (مغازي، ج ۱، ص ۲۰۹) يعني مرا از نظر مشورتي خود آگاه سازيد و حضرت امير(ع) نيز با آن مقام عصمت كه داشتند به اصحاب خود فرمودند: "فلاتكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فاني لست في نفسي بفوق أن أخطي و لا آمن ذلك من فعلي الا أن يكفي الله ..." (خطبه ۲۱۶ صبحي صالح) يعني از گفتن سخن حق يا نظر مشورتي خودداري نكنيد، زيرا من برحسب ذات فوق خطا نيستم و از آن ايمن نمي باشم مگر اينكه خدا كفايت نمايد.


به نظر اينجانب آنهايي كه نظرات خود را به اطلاع ايشان نمي رساندند و در مقابل كارهاي خلاف شرع سكوت مقرون به امضا و تأييد مي‎كردند صحيح عمل نكردند نه اينجانب كه نظراتم را به پيروي از كتاب و سنت به اطلاع رهبر فقيد انقلاب مي‎رساندم، يا در ديدارها و سخنرانيها تذكراتي را براي اصلاح امور مي‎دادم.


اكنون كه سالها از آن زمان مي‎گذرد و نامه هاي من به امام در خاطرات منتشر شده است تاريخ و مردم بهترين گواه مي‎باشند، اينجانب خود را معصوم نمي دانم ولي خوب است جناب آقاي مهدوي كني يك نمونه از - به قول ايشان - ايرادهايي را كه به امام گرفتم و برخلاف حق و حقيقت بوده است، ارائه مي‎دادند. يا بخشي از نقدهاي خلاف واقعي را كه به بعضي ارگانها داشته‌ام - و در رسانه‌ها منتشر شده است - يادآور مي‎شدند، آيا به نظر ايشان مسئولين ارگانهاي مورد نظرشان از پيامبراكرم (ص) و حضرت امير(ع) بالاتر بودند؟


اينجانب علاوه بر اينكه در انقلاب و تأسيس نظام نقش بسزايي داشتم و طبعا در كارهاي خلاف نيز سهيم و شريك محسوب مي‎شدم، به واسطه عنوان قائم مقامي رهبري كه مردم به من داده بودند و خبرگان آن را تصويب و تأييد كرده بودند، خودم را در مقابل خدا و مردم مسئول مي‎دانستم و سكوت و بي تفاوتي در برابر تندرويها و كارهايي كه آنها را خلاف شرع و خلاف مصلحت اسلام و انقلاب مي‎ديدم و تضييع حقوق و اوضاع زندانها و زندانيها و اعدامها و مصادره هاي غير شرعي و بردن آبروي افراد مختلف را حرام مي‎دانستم و به همين جهت در آن مقطع براي اصلاح امور كارهاي زيادي با كمك بسياري از شخصيتها و دوستان دلسوز و متعهد انجام دادم كه به نظرم در دفاع از اسلام و انقلاب و چهره مرحوم امام و رضايت اقشار مختلف مردم نقش زيادي داشت، كه به بخشي از آنها در خاطرات اشاره كرده ام.


و اگر آدم فرصت طلب و عافيت طلبي بودم در آن مقطع به ويژه چند ماه پاياني حيات مرحوم امام سكوت مي‎كردم و با همان شعارهايي كه هر روز مردم برايم مي‎دادند سرگرم مي‎شدم و به حفظ مقام و قدرت دل خوش مي‎كردم و متخلفين از شرع و قانون را - كه تخلفات آنان با نام امام انجام مي‎گرفت - از خود ناراحت نمي كردم .


ج ۳ - در رابطه با كنار رفتن از قائم مقامي رهبري در كتاب خاطرات به بخشي از مسائل و جريانات پشت پرده كه منتهي به آن شد، اشاره كرده‌ام و عمده آن، ذهنيتي بود كه در اثر گزارشهاي كذب و مغرضانه توسط بعضي نهادها براي امام (ره) پيدا شده بود مبني بر اينكه بيت من در اختيار مجاهدين خلق است و من درصدد آن هستم كه بعد از رحلت امام، مجاهدين خلق را به قدرت و حاكميت برسانم.


اما ملاقاتي كه آقاي مهدوي به آن اشاره كرده اند ظاهرا مربوط است به دعوتي كه مرحوم امام از عده اي از علما و شخصيتها و مسئولين بالاي نظام كرده بودند تا وصيتنامه ايشان را به مشهد يا مجلس شوراي اسلامي ببرند. من هم جزو مدعوين بودم. در آن ملاقات و نيز در هيچ يك از ملاقاتهايي كه من با مرحوم امام داشتم ايشان با من اين گونه - كه آقاي مهدوي نقل كرده اند - سخن نگفتند.


ان شاءالله موفق باشيد. والسلام عليكم و رحمة الله. ۵/۳/۱۳۸۶ - حسينعلي منتظري

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


پاسخ هاشمی رفسنجانی به درخواست جوانان برای بازگشت به نماز جمعه

Posted: 08 Jun 2014 04:16 AM PDT

جرس: رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد درخواست‌ها برای بازگشت به خطبه‌های نماز جمعه پاسخ داد و گفت: نباید به تریبون نماز جمعه نگاه باندی داشت و به خاطر امیال جناحی، از كسی تعریف و تمجید كرد و به كسانی توهین كنند و تهمت بزنند.  

 

به گزارش ایلنا، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی صبح امروز در دیدار اعضای ستاد برگزاری هفته جوان، با یادآوری پیروزی درخشان تیم ملی والیبال ایران بر تیم برزیل در بیست و پنجمین دوره لیگ جهانی والیبال، گفت: این پیروزی هدیه اعضای تیم ملی به جوانان این سرزمین است كه شایسته تقدیرند.

 

رئیس مجمع تشیص مصلحت نظام با اشاره به نقش جوانان در مقاطع مختلف انقلاب اسلامی و به ویژه 8 سال دفاع ، گفت: جوانان ما، با پشتوانه غنی تمدن ایران و فرهنگ متعالی اسلام، در همه شرایط الهام بخش هستند و می‌­توانند در علم، دانش، تكنولوژی و مدیریت­‌ها بدرخشند.

 

وی تدوین «منشور تربیتی نسل جوان» در گذشته را اقدامی برای هدایت برنامه‌­ها خواند و گفت: مسؤولین فعلی می‌­توانند با توجه به شرایط زمان در آن منشور تجدیدنظر كنند، امّا توجه داشته باشند كه در برنامه­ ریزی برای جوانان نباید صرفاً سراغ محدودیت­‌ها و بستن پنجره‌­ها بروند.

 

آیت­الله هاشمی رفسنجانی با انتقاد از كسانی كه با سؤاستفاده از آیینه روشن احساسات جوانان، به دنبال منافع باندی می‌­گردند، گفت: جوانان سرمایه­‌های نظام اسلامی هستند و استفاده از یك سرمایه ملی برای منافع باندی، خیانت به تشیّع، انقلاب، ایران و مردم است.

 

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با اشاره به اقدام خوب وزارت ورزش و جوانان در برگزاری جشن بزرگ بخشش و سخنرانی ارزشمند حجت­الاسلام والمسلمین حاج حسن آقا خمینی در آن، گفت: عفو و بخشش در ذات ایرانیان مسلمان نهفته است و قرآن كریم با تأكید بر اهمیت «عفو» در دوام و بقای سطوح مختلف جوامع، به انسان‌­ها می‌­آموزد كه لذتی كه در بخشش است، در انتقام نیست.

 

وی نگاه تك بعدی به اسلام را باعث دوری و كم توجهی طبقه تحصیل­كرده جهان نسبت به فرهنگ قرآن دانست وگفت: بعضی­‌ها از كنار آیات مكرر قرآن كه بر عفو و بخشش تأكید می­‌كنند، می­‌گذرند و با استناد به آیه قصاص، حرف­‌هایی می­‌زنند كه در تفسیر اسرائیلیات هم نیست.

 

آیت­الله هاشمی رفسنجانی آگاهی جوانان ایرانی نسبت به علم روز و استفاده درست از ابزار اطلاع رسانی را ستود و گفت: جوانان ایرانی حتّی در روستاهای دور افتاده، اخبار روز جهان، منطقه و داخل كشور را می­دانند و تحلیل می­كنند و این پدیده براساس منطق انسانی و تعالیم قرآن، فرخنده و مبارك است.

 

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ یكی از حاضرین كه گفته بود: «از طرف گروهی از جوانان تقاضای حضور مجدد در خطبه­ های نماز جمعه را دارم»، گفت: نماز جمعه یك تریبون سیاسی، عبادی برای نظام است و خطبه­ های آن به جای دو ركعت نماز، ایراد می‌­شود و نباید نگاه باندی داشت و به خاطر امیال جناحی، از كسی تعریف و تمجید كرد و به كسانی توهین كنند و تهمت بزنند.

 

در آغاز این دیدار آقای دكتر محمود گلزاری، معاون امور ساماندهی جوانان وزارت ورزش و جوانان، ضمن ارائه گزارشی از فعالیت­ها و برنامه­های هفته جوان در كشور، گفت: برای اثبات چهره رأفت شیعیان و جلوه آن در جهان به مناسبت هفته جوان، جشن بزرگ بخشش را داشتیم كه امیدواریم ادامه یابد. 

 

حضور مرزبان و نصیریان در دادسرا در پی توقیف تئاتر “تانگوی تخم مرغ داغ”

Posted: 08 Jun 2014 04:16 AM PDT

جرس: هادی مرزبان که اجرای نمایش‌اش متوقف شده است، امروز 18 خردادماه همراه با علی نصیریان بازیگر نمایش "تانگوی تخم مرغ داغ" در دادسرا حاضر شد اما هنوز هیچ تصمیمی درباره ادامه اجرای این نمایش اتخاذ نشده است.  

 

این کارگردان تئاتر که از دو روز قبل سکوت کرده است با تایید حضورش در دادسرا به خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: امروز من و آقای نصیریان در دادگاه فرهنگ و رسانه حاضر شدیم و قرار است فردا (19 خرداد ماه) هم من به تنهایی در این دادسرا حضور پیدا کنم.

 

او اضافه کرد: می‌گویند فردا 19 خرداد ماه تکلیف نمایش مشخص می‌شود، اما آنچه مسلم است ما امشب 18 خردادماه اجرا نخواهیم داشت.

 

به گزارش ایسنا، در حالی که مدیران زیرمجموعه وزارت ارشاد درباره دلایل توقف اجرای نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» به کارگردانی هادی مرزبان سکوت کرده‌اند، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی صبح امروز در حاشیه یک برنامه اعلام کرد که این نمایش توسط بخشی از قوه قضائیه توقیف شده است.

 

نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» نوشته زنده‌یاد اکبر رادی است که گفته می‌شود اجتماعی‌ترین نمایش‌نامه اوست.

 

این نمایش با کارگردانی هادی مرزبان و بازی بازیگرانی همچون علی نصیریان، فردوس کاویانی، فرزانه کابلی، امین زندگانی، پریسا مقتدی، مهدی عبادتی، لیلا برخورداری و... در تالار وحدت روی صحنه بود.

 

اجرای این اثر نمایشی بعد از 33 اجرا در این تالار متوقف شد.

 

نمایش نام برده روز 16 خردادماه از اجرا بازماند و هنوز مشخص نیست اجرای آن ادامه پیدا می‌کند یا نه.

 

رئیس شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی پیش از این در گفت‌وگویی مفصل با ایسنا تأکید کرده بود که این وزارت‌خانه پای مجوزهای خود می‌ایستد و قرار نیست مشکلی متوجه هنرمندان بشود.

 

این در حالی است که هادی مرزبان و علی نصیریان به تنهایی بدون حضور مسوولان مرکز هنرهای نمایشی که به این نمایش مجوز دادند، در دادسرای "فرهنگ و رسانه" حاضر شدند. 

معاون وزیر خارجه برای شرکت در تحلیف “سیسی” به مصر رفت

Posted: 08 Jun 2014 01:16 AM PDT

جرس: معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به منظور شرکت در مراسم تحلیف «السیسی» رئیس‌جمهور جدید مصر بامداد امروز (یکشنبه) راهی قاهره شد.

 

به گزارش فارس، حسین امیرعبداللهیان معاون عربی و آفریقای وزارت امور خارجه کشورمان به منظور شرکت در مراسم تحلیف «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهور جدید مصر بامداد امروز (یکشنبه) به قاهره سفر کرد.

 

مراسم تحلیف السیسی وزیر دفاع پیشین مصر و رئیس جمهور جدید این کشور قرار است امروز در قاهره برگزار شود.

 

«خالد سعید عماره» رئیس دفتر حافظ منافع مصر در ایران 12 خرداد ماه در دیدار با «محمد نهاوندیان» رئیس دفتر رئیس جمهور، دعوت‌نامه رسمی مصر از رئیس جمهور ایران برای حضور در مراسم تحلیف السیسی را به نهاوندیان تقدیم کرد.

 

بر اساس آمار کمیسیون انتخابات مصر، السیسی با کسب 96.9 درصد از آرا ماخوذه به عنوان رئیس جمهور جدید مصر انتخاب شد.

 

پس از برگزاری انتخابات در مصر مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه ایران عنوان کرد:‌ جمهوری اسلامی ایران همواره و به طور اصولی برگزاری انتخابات را حق مشروع مردم برای تعیین سرنوشت و گامی در جهت تقویت مردمسالاری می‌داند.

 

وی افزود: تردیدی وجود ندارد که استمرار این روند از طریق مشارکت فراگیر تمامی احزاب و جریان‌های سیاسی به ویژه نمایندگان واقعی همه آحاد ملت مصر نه تنها به تکمیل فرآیند شکل گیری حاکمیت ملی، انسجام و وحدت جامعه مدنی مصر کمک می‌کند، بلکه آثار خود را در تقویت ثبات، امنیت و ارتقای جایگاه منطقه‌ای این کشور بر جای خواهد گذاشت.

 

یک سخنرانی دیگر در مشهد لغو شد/ حزب الله: ما دخالت نکرده‌ایم

Posted: 08 Jun 2014 12:31 AM PDT

جرس: لغو یک سخنرانی دیگر این‌بار در مشهد. یک کارگاه علمی که بنا بود با حضور «کلارک» یک فیلسوف امریکایی مسیحی برگزار شود با واکنش‌های برخی افراد و همچنین به دلیل عدم امنیت کلارک برگزار نشد این‌بار اما ماهیت افرادی که واکنش نشان داده‌اند، مشخص نیست و حتی مسوول انصار حزب‌الله مشهد هم از عدم وجود مخالفت این گروه با سخنرانی فیلسوف امریکایی خبر می‌دهد. معلوم نیست این‌بار به چه کسانی با برگزاری چند تجمع دانشجویی کاری کردند، مسوولان اصلی مشهد به دلیل عدم امنیت مهمان امریکایی‌شان سخنرانی را لغو کردند و از خیر برگزاری کارگاه علمی هم گذشتند.  

 

به نوشته اعتماد، لغو سخنرانی‌های پی‌در‌پی و تجمعات رهاورد دلواپسی‌های این روزهای نگرانان است که به هر بهانه‌یی دلواپسی خود را نشان می‌دهند. نگرانی‌هایشان آنقدر عجیب و غریب است که حتی آنهایی که سال‌ها پیش با چنین بهانه‌هایی وارد صحنه می‌شدند هم نه‌تنها وارد نمی‌شوند بلکه تلاش می‌کنند تا فاصله خود از دلواپسان امروزی را نشان بدهند. مسوول انصار حزب‌الله مشهد تاکید کرده است که این گروه هیچ دخالتی در لغو این کارگاه 17 نفره نداشته و کلارک را یک چهره ضد جنگ هم می‌داند.

 

اما آن‌گونه که در خبرها آمده است، کارگاه یک روزه فلسفه دین و سخنرانی فلسفی دکتر کلی جیمز کلارک، فیلسوف امریکایی که به دعوت بنیاد شهید مطهری به ایران آمده بود، به دلیل واکنش برخی افراد و ایجاد نگرانی پیرامون امنیت دکتر کلارک، برنامه لغو شد.

 

آن‌گونه که هادی بختیاری، دبیر اجرایی این کارگاه خبر داده است این فیلسوف برجسته غربی میهمان همایش بین‌المللی اندیشه‌های فلسفی استاد مطهری بوده، که به همت بنیاد علمی - فرهنگی استاد مطهری و با همکاری «مجمع عالی حکمت اسلامی» و «دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی» در تاریخ هفتم و هشتم خردادماه در قم برگزار شده و وی در آن سخنرانی داشته است و سفرهای داخلی او به پیشنهاد و هماهنگی دبیرخانه این همایش انجام شده است.
با این وجود اما اظهارات مسوول انصار حزب‌الله مشهد برگ دیگری را در مسیر دلواپسان باز می‌کند. مسوول انصار حزب‌الله مشهد گفت: نیروهای حزب‌الله طرفدار کرسی‌های آزاداندیشی هستند و به هیچ عنوان مطابق میل خود عمل نمی‌کنند و بر مبنای فرمایش آقا نظم لازم را در کارها دارند و برخلاف موازین شرع حرکت نخواهند کرد.

 

حمید استاد با بیان اینکه «حزب‌الله دخالتی در لغو این کارگاه 17 نفره نداشته است»، ادامه داد: طی تحقیقاتی که انجام دادیم و مطالبی که خود جیمز کلارک مطرح کرده، این فرد یک چهره ضدجنگ و ضدصهیونیستی است و به همین دلیل ویکی‌پدیا این مطالب را ضد وی منتشر کرده است. استاد درباره اعتراض برخی افراد به اینکه چرا حزب‌الله با سخنرانی کلارک مخالفت نکرده و به صحنه نیامده است، گفت: حزب‌الله نیروهای خود را برای مواقع لازم نگه داشته است و در صورت لزوم با تمام وجود وارد صحنه خواهد شد. اظهارات مسوول انصار حزب‌الله مشهد نشان می‌دهد که گروه‌های سیاسی که در سال‌های گذشته با عنوان منتقد کار می‌کردند هم در حال جداسازی خود از دلواپسان این روزها هستند. 

بازرسی و سرقت از بنیاد باران

Posted: 08 Jun 2014 12:17 AM PDT

 جرس: «بنیاد باران» در خیابان یاسر مورد سرقت قرار گرفت.  

 

 

به نوشته روزنامه شرق، این دومین بار است که طی سال‌های گذشته افرادی ناشناس به این بنیاد دستبرد می‌زنند. چند سال قبل هم به محل بنیاد که آن زمان در خیابان زاگرس واقع شده‌ بود دستبرد زده شده. به گزارش سایت این بنیاد، در بررسی‌ها مشخص شده که سارقان بعد از زیروروکردن محل دفتر، به بردن یک دستگاه تلویزیون کهنه و ازکارافتاده اکتفا کرده‌اند.

 

«جواد امام»، مدیرعامل بنیاد باران اعلام کرد: «این سرقت که همراه با بازرسی کامل همه قفسه‌ها و وسایل دفتر بوده است طی سه روز تعطیل 14 تا 16 خرداد رخ داده و روز شنبه 17 خرداد با کشف موضوع، پرونده‌ای در کلانتری محل درباره موضوع تشکیل شده است.» «امام» در زمینه چگونگی جریان سرقت و بازرسی گفت: «مشخص است ورود به ساختمان بدون ایجاد خسارت به در و پنجره‌ها و بسیار فنی بوده است، تنها یک شیشه شکسته شده که مشخص نیست که واقعا هنگام ورود صورت گرفته است یا خیر و اوراق و اسناد موجود ورق به ورق بررسی شده است. تنها وسیله کم‌شده از وسایل دفتر یک ال‌ای‌دی کهنه و از کار افتاده بوده و این در حالی است که فرش، تلویزیون، کامپیوتر و وسایل سبک و ‌گرانقیمتی در دفتر موجود بوده است.»

 

22 بهمن سال 85 هم ساختمان شماره 13 خیابان زاگرس که آن زمان محل استقرار بنیاد باران و موسسه گفت‌وگوی تمدن‌ها بود مورد سرقت قرار گرفت و وسایل و تجهیزات کامپیوتری و صوتی و تصویری آنها به سرقت رفت. روابط عمومی بنیاد باران، اعلام کرده ‌بود: «ساعت هفت صبح روز دوشنبه 23بهمن، وقتی کارکنان بنیاد باران به محل کار خود مراجعه کردند مشاهده نمودند که در ورودی ساختمان به زور باز شده و درب ورودی واحدهای طبقات اول و دوم شکسته و وسایل و مدارک و بخشی از اسناد بر زمین پخش شده است. سارق یا سارقان علاوه بر اسناد، ویدیو پروجکشن، آمپلی‌فایر و دستگاه تکثیر و همچنین کلیه گوشی‌های تلفن و مهر بنیاد باران را همراه خود برده ‌بودند. بنیاد آزادی، رشد و آبادانی ایران (باران) و موسسه گفت‌وگوی تمدن‌ها، دو نهاد غیردولتی هستند که توسط سیدمحمد خاتمی رییس‌جمهور سابق تاسیس شده‌اند و در زمینه جمع‌آوری و تدوین تجارب مدیریتی و ارایه راهکار برای چالش‌های اساسی کشور و نیز پیشبرد ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها فعالیت می‌کنند. 

 

سوء‌قصد ناکام به جان «اردوغان» نخست‌وزیر ترکیه

Posted: 08 Jun 2014 12:17 AM PDT

جرس: در حالی که منابع رسانه‌ای ترکیه از سوء‌قصد ناکام به جان نخست‌وزیر این کشور در هفته پیش خبر می‌دهند، اپوزیسیون در ترکیه این سوء‌قصد ناکام را یک اقدام صوری می‌خواند.  

 

به گزارش خبرگزاری فارس، رسانه‌های ترکیه روز شنبه از یک سوء قصد ناکام علیه «رجب طیب اردوغان» نخست‌وزیر ترکیه در هفته گذشته خبر دادند که منابع رسمی ترکیه آن را تایید یا رد نکرده‌اند.

 

برخی رسانه‌ها نوشتند یک فرد با یک تفنگ با گلوله 9 میلی‌متری آماده تیراندازی قصد داشت به سوی اردوغان که در مراسم افتتاح ساختمان جدید شهرداری «سلطان غازی» در استانبول شرکت داشت، شلیک کند. اما همراهان اردوغان متوجه این مرد شدند و از او خواستند که سلاح را بر زمین بگذارد اما وی تلاش کرد فرار کند که موفق نشد.

 

اما برخی رسانه‌های ترکیه از جمله «ینی شفق» اعلام کردند که در تفنگ فرد مهاجم هیچ گلوله‌ای نبوده اما یک پوکه گلوله 9 میلی‌متری در محل حادثه پیدا شده است.

 

بنا بر این گزارش، فرد مهاجم پس از دستگیری تحت بازجویی بخش امنیتی مبارزه با تروریسم قرار گرفت. وی در تحقیقات اولیه هرگونه ارتباط و وابستگی به یک حزب یا گروه سیاسی خاص را رد کرد.

 

«کمال قلیچدار اوغلو» رئیس حزب اپوزیسیون جمهوری‌خواه خلق ترکیه پیش از این پیش‌بینی کرده بود که علیه اردوغان یک اقدام به ترور صوری انجام شود و هدف از آن جلب محبوبیت برای اوست تا شاید سرپوشی بر رسوایی مربوط به پرونده فساد مالی دولت و خانواده او گذاشته شود.

 

رسانه‌های وابسته به اپوزیسیون نیز با انتشار گزارش‌هایی به تحلیل این مسئله پرداختند و نوشتند: در سایه شرایط داخلی ترکیه و افشای پرونده‌های مختلف مربوط به دولت حزب حاکم عدالت و توسعه به نظر می‌رسد که مظلوم‌نمایی بهترین راهکار برای یک دولت به منظور جلب حمایت باشد به ویژه که انجام ترورهای صوری همواره یک عادت برای دولت‌های استبدادی در ترکیه به شمار می‌رود.

 

No comments: