---------------------------------------------------------------------------
<strong>هنوز هم در خودم چیزى از جوانى احساس مىکنم</strong>
به گزارش خبرگزاری حیات، آنچه در زیر می آید پاسخ مقام معظم رهبری است به یک پرسش در مراسمی به مناسبت هفته جوان در جمع جوانان که در تاریخ 7/2/1377 برگزار شده است.
سئوال: جنابعالى دوره جوانى خود را چگونه گذراندید؟
پاسخ مقام عظمای ولایت: آن وقتها مثل حالا نبود؛ انصافاً وضع خیلى بد بود. محیط جوانى، محیط دلنشینى نبود؛ نه براى من که آن وقت طلبه بودم - من در دوره کودکى هم از دبستان طلبه بودم - بلکه براى همه جوانان. به جوان اعتنا نمىشد. خیلى استعدادها در داخل جوانان مىمرد. ما در مقابل چشم خودمان، این را شاهد بودیم. من خودم در محیط طلبگىام این را مىدیدم. بعد هم که با محیطهاى بیرون طلبگى، با محیط دانشگاه و دانشجویان ارتباط پیدا کردم - سالهاى متمادى، من با دانشجویان ارتباط داشتم و مأنوس بودم - در آنها هم دیدم که همینطور است. آن قدر استعدادهاى درخشان بود. آنقدر افرادى بودند که ممکن بود در این رشتهاى که درس مىخوانند، استعداد چندانى نداشته باشند؛ اما ممکن بود استعداد دیگرى در وجودشان باشد، که کسى نمىفهمید و نمىدانست.
همانطور که آقاى میرباقرى اشاره کردند و درست هم گفتند، قبل از انقلاب، همه دوران جوانى من غالباً با جوانان گذشته است. وقتى انقلاب پیروز شد، من حدوداً سىونه ساله بودم. تمام مدت دوره از هفده، هجده سالگى من تا آن تاریخ، با جوانان بود؛ چه جوانان حوزه علمى و تحصیلى دینى و چه جوانان خارج از این حوزه. چیزى که حس مىکردم این بود که رژیم محمّدرضا پهلوى کارى کرده بود که جوانان به سمت ابتذال مىرفتند. ابتذال، نه فقط ابتذال اخلاقى؛ ابتذال هویّت و ابتذال شخصیّت.
البته من نمىتوانم ادّعا کنم که خودِ آن رژیم برنامهریزى کرده بود که جوانان مملکت را به ابتذال بکشاند - ممکن است اینطور بوده، ممکن هم هست نبوده باشد - اما آنچه مسلّم مىتوانم بگویم، این است که آنها برنامههایى ریخته بودند و به گونهاى مملکت را اداره مىکردند که لازمهاش این بود؛ یعنى از مسائل سیاسى دور، از مسائل زندگى دور.
شما باور مىکنید که من و امثال من، تا سنین مثلاً بیست و چندسالگى، دولتهایى را که برسرِ کار بودند، اصلاً نمىشناختیم که چه کسانى هستند؟! حالا شما در این مملکت کسى را مىشناسید که نداند وزیر آموزش و پرورش کیست؟ وزیر اقتصاد و دارایى کیست؟ یا مثلاً رئیس جمهور را کسى نشناسد؟ در اقصى نقاط کشور هم همه اطّلاع دارند. آن زمان، همه قشرها - از جمله جوانان - اصلاً بهکل از مسائل سیاسى غافل بودند. بیشترین سرگرمى جوانان، به مسائل روزمرّه بود. بعضى در غم نان، مشغول کار سخت بودند، براى این که یک لقمه نان گیر بیاورند و بخورند، که آن هم البته مقدارى از درآمدشان صرف خوردن نمىشد؛ صرف کارهاى حاشیهاى مىشد.
شما اگر این کتابهایى را که در دوره جوانى ما درباره امریکاى لاتین و آفریقا نوشته شده است، خوانده باشید - مثل کتابهاى «فرانتس فانون» و کسانى دیگر که آن زمانها کتاب مىنوشتند و امروز هم کتابهایشان به اعتبار خودشان باقى است - درمىیابید که وضع ما هم همینطور بود. در مورد ایران کسى جرأت نمىکرد بنویسد؛ اما در مورد مثلاً آفریقا یا شیلى یا مکزیک راحت مىنوشتند. من با خواندن این کتابها مىدیدم که عیناً وضع ما همین گونه است. یعنى آن جوان کارگر هم بعد از آن که کار سخت مىکرد و یکشاهى، صَنّار گیر مىآورد، نصف این پول صرف عیّاشى و ولگردى و هرزهگرى و اینطور چیزها مىشد. اینها همان چیزى بود که ما در آن کتابها مىخواندیم و مىدیدیم که در واقعیّت جامعه خودمان هم همینطور است. انصافاً خیلى بد بود. محیط جوانى، محیط خوبى نبود. البته در داخل دل جوانان و محیط جوان، طور دیگرى بود؛ چون جوان اساساً اهل نشاط و امید و هیجان و اینهاست.
انصافاً خیلى بد بود. محیط جوانى، محیط خوبى نبود. البته در داخل دل جوانان و محیط جوان، طور دیگرى بود؛ چون جوان اساساً اهل نشاط و امید و هیجان و اینهاست.
من خودم شخصاً جوانىِ بسیار پُرهیجانى داشتم. هم قبل از شروع انقلاب، به خاطر فعّالیتهاى ادبى و هنرى و امثال اینها، هیجانى در زندگى من بود و هم بعد که مبارزات در سال 1341 شروع شد، که من در آن سال، بیست و سه سالم بود. طبعاً دیگر ما در قلب هیجانهاى اساسى کشور قرار گرفتیم و من در سال چهل و دو، دو مرتبه به زندان افتادم؛ بازداشت، زندان، بازجویى. مىدانید که اینها به انسان هیجان مىدهد. بعد که انسان بیرون مىآمد و خیل عظیم مردمى را که به این ارزشها علاقهمند بودند، و رهبرى مثل امام رضواناللَّه علیه را که به هدایت مردم مىپرداخت و کارها و فکرها و راهها را تصحیح مىکرد، مشاهده مىنمود، هیجانش بیشتر مىشد. این بود که زندگى براى امثال من که در این مقولهها زندگى و فکر مىکردند، خیلى پرُهیجان بود؛ اما همه اینطور نبودند.
البته جوانان طبعاً دور هم که جمع مىشوند، چون طبیعتاً دلشان گرم است - یعنى یک نوع حالت سرزندگى و شادى در طینتشان است - از همه چیز لذّت مىبرند. جوان از خوراک لذّت مىبرد، از حرف زدن لذّت مىبرد، از در آیینه نگاه کردن لذّت مىبرد، از تفریح لذّت مىبرد. شما باور نمىکنید که انسان وقتى از سنین جوانى گذشت، آن لذّتى را که شما مثلاً از یک غذاى خوشمزه مىبرید، دیگر نمىبرد و نمىداند چیست! آن وقتها گاهى بزرگترهاى ما - کسانى که در سنین حالاى من بودند - چیزهایى مىگفتند که ما تعجّب مىکردیم چطور اینها اینگونه فکر مىکنند؟ حالا مىبینیم نخیر؛ آن بیچارهها خیلى هم بىراه نمىگفتند. البته من خودم را بهکلّى از جوانى منقطع نکردهام. هنوز هم در خودم چیزى از جوانى احساس مىکنم و نمىگذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدللَّه تا بهحال نگذاشتهام و بعد از این هم نمىگذارم؛ اما آنها که خودشان را در دست پیرى رها کرده بودند، قهراً التذادى که جوان از همه شؤون زندگى خودش دارد، احساس نمىکردند. آن وقت این حالت بود. نمىگویم که فضاى غم حاکم بود - این را ادّعا نمىکنم - اما فضاى غفلت و بىخبرى و بىهویّتى حاکم بود.
من خودم را بهکلّى از جوانى منقطع نکردهام. هنوز هم در خودم چیزى از جوانى احساس مىکنم و نمىگذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدللَّه تا بهحال نگذاشتهام و بعد از این هم نمىگذارم
این هم بود که آن وقت من و امثال من که در زمینه مسائل مبارزه، به طور جدّى و عمیق فکر مىکردیم، همّتمان را بر این گذاشتیم که تا آنجایى که مىتوانیم، جوانان را از دایره نفوذ فرهنگى رژیم بیرون بکشیم. من خودم مثلاً مسجد مىرفتم، درس تفسیر مىگفتم، سخنرانىِ بعد از نماز مىکردم، گاهى به شهرستانها مىرفتم سخنرانى مىکردم. نقطه اصلى توجّه من این بود که جوانان را از کمند فرهنگى رژیم بیرون بکشم. خود من آن وقتها این را به «تور نامریى» تعبیر مىکردم. مىگفتم یک تور نامریى وجود دارد که همه را به سمتى مىکشد! من مىخواهم این تور نامریى را تا آنجا که بشود، پاره کنم و هر مقدار که مىتوانم، جوانان را از کمند و دام این تور بیرون بکشم. هر کس از آن کمند فکرى خارج مىشد - که خصوصیّتش هم این بود که اوّلاً به تدیّن و ثانیاً به تفکرات امام گرایش پیدا مىکرد - یک نوع مصونیتى مىیافت. آن روز اینگونه بود. همان نسل هم، بعدها پایههاى اصلى انقلاب شدند. الان هم که من در همین زمان به جامعه خودمان نگاه مىکنم، خیلى از افراد آن نسل را - چه کسانى که با من مرتبط بودند، چه کسانى که حتّى مرتبط نبودند - مىتوانم شناسایى کنم.
به هر حال، الان شما زمان بهترى دارید. فضا، فضاى بهترى است. البته نمىگویم که براى جوان همه چیز فراهم است و همه چیز آنگونه که باید باشد، هست؛ اما در مقام مقایسه با آن زمان، امروز وضع از آن روز خیلى بهتر است. اگر جوانى بخواهد خوب زندگى کند و هویّت انسانى و شخصیّت خودش را بیابد، به نظر من امروز مىتواند.
منبع: دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
---------------------------------------------------------------------------
Link: http://www.iranpressnews.com/source/102995.htm
--
The webmaster!
--
-
برای لغو عضويت لطفا از همان ایمیلی که عضو خبرنامه شده اید به آدرس زير ايميل بفرستيد
و سپس لینکی که برای شما فرستاده میشود را تائید کنید
IranPressNews+UNsubscribe@googlegroups.com
هرزمان که بخواهید میتوانید با فرستادن یک ایمیل به آدرس زیر دوباره مشترک خبرنامه شوید
IranPressNews+subscribe@googlegroups.com
-
No comments:
Post a Comment