Thursday, July 14, 2011

[IranPressNews] IranPressNews : ايران پرس نيوز - دوران جوانىِ پرهیجان مقام عظمای ولایت

(( دوران جوانىِ پرهیجان مقام عظمای ولایت ))

---------------------------------------------------------------------------

<strong>هنوز هم در خودم چیزى از جوانى احساس مى‏کنم</strong>

به گزارش خبرگزاری حیات، آنچه در زیر می آید پاسخ مقام معظم رهبری است به یک پرسش در مراسمی به مناسبت هفته جوان در جمع جوانان که در تاریخ 7/2/1377 برگزار شده است.

سئوال: جنابعالى دوره جوانى خود را چگونه گذراندید؟
پاسخ مقام عظمای ولایت: آن وقتها مثل حالا نبود؛ انصافاً وضع خیلى بد بود. محیط جوانى، محیط دلنشینى نبود؛ نه براى من که آن وقت طلبه بودم - من در دوره کودکى هم از دبستان طلبه بودم - بلکه براى همه جوانان. به جوان اعتنا نمى‏شد. خیلى استعدادها در داخل جوانان مى‏مرد. ما در مقابل چشم خودمان، این را شاهد بودیم. من خودم در محیط طلبگى‏ام این را مى‏دیدم. بعد هم که با محیطهاى بیرون طلبگى، با محیط دانشگاه و دانشجویان ارتباط پیدا کردم - سالهاى متمادى، من با دانشجویان ارتباط داشتم و مأنوس بودم - در آنها هم دیدم که همین‏طور است. آن قدر استعدادهاى درخشان بود. آن‏قدر افرادى بودند که ممکن بود در این رشته‏اى که درس مى‏خوانند، استعداد چندانى نداشته باشند؛ اما ممکن بود استعداد دیگرى در وجودشان باشد، که کسى نمى‏فهمید و نمى‏دانست.
همان‏طور که آقاى میرباقرى اشاره کردند و درست هم گفتند، قبل از انقلاب، همه دوران جوانى من غالباً با جوانان گذشته است. وقتى انقلاب پیروز شد، من حدوداً سى‏ونه ساله بودم. تمام مدت دوره از هفده، هجده سالگى من تا آن تاریخ، با جوانان بود؛ چه جوانان حوزه علمى و تحصیلى دینى و چه جوانان خارج از این حوزه. چیزى که حس مى‏کردم این بود که رژیم محمّدرضا پهلوى کارى کرده بود که جوانان به سمت ابتذال مى‏رفتند. ابتذال، نه فقط ابتذال اخلاقى؛ ابتذال هویّت و ابتذال شخصیّت.
البته من نمى‏توانم ادّعا کنم که خودِ آن رژیم برنامه‏ریزى کرده بود که جوانان مملکت را به ابتذال بکشاند - ممکن است این‏طور بوده، ممکن هم هست نبوده باشد - اما آنچه مسلّم مى‏توانم بگویم، این است که آنها برنامه‏هایى ریخته بودند و به گونه‏اى مملکت را اداره مى‏کردند که لازمه‏اش این بود؛ یعنى از مسائل سیاسى دور، از مسائل زندگى دور.
شما باور مى‏کنید که من و امثال من، تا سنین مثلاً بیست و چندسالگى، دولتهایى را که برسرِ کار بودند، اصلاً نمى‏شناختیم که چه کسانى هستند؟! حالا شما در این مملکت کسى را مى‏شناسید که نداند وزیر آموزش و پرورش کیست؟ وزیر اقتصاد و دارایى کیست؟ یا مثلاً رئیس جمهور را کسى نشناسد؟ در اقصى‏ نقاط کشور هم همه اطّلاع دارند. آن زمان، همه قشرها - از جمله جوانان - اصلاً به‏کل از مسائل سیاسى غافل بودند. بیشترین سرگرمى جوانان، به مسائل روزمرّه بود. بعضى در غم نان، مشغول کار سخت بودند، براى این که یک لقمه نان گیر بیاورند و بخورند، که آن هم البته مقدارى از درآمدشان صرف خوردن نمى‏شد؛ صرف کارهاى حاشیه‏اى مى‏شد.
شما اگر این کتابهایى را که در دوره جوانى ما درباره امریکاى لاتین و آفریقا نوشته شده است، خوانده باشید - مثل کتابهاى «فرانتس فانون» و کسانى دیگر که آن زمانها کتاب مى‏نوشتند و امروز هم کتابهایشان به اعتبار خودشان باقى است - درمى‏یابید که وضع ما هم همین‏طور بود. در مورد ایران کسى جرأت نمى‏کرد بنویسد؛ اما در مورد مثلاً آفریقا یا شیلى یا مکزیک راحت مى‏نوشتند. من با خواندن این کتابها مى‏دیدم که عیناً وضع ما همین گونه است. یعنى آن جوان کارگر هم بعد از آن که کار سخت مى‏کرد و یک‏شاهى، صَنّار گیر مى‏آورد، نصف این پول صرف عیّاشى و ولگردى و هرزه‏گرى و این‏طور چیزها مى‏شد. اینها همان چیزى بود که ما در آن کتابها مى‏خواندیم و مى‏دیدیم که در واقعیّت جامعه خودمان هم همین‏طور است. انصافاً خیلى بد بود. محیط جوانى، محیط خوبى نبود. البته در داخل دل جوانان و محیط جوان، طور دیگرى بود؛ چون جوان اساساً اهل نشاط و امید و هیجان و اینهاست.

انصافاً خیلى بد بود. محیط جوانى، محیط خوبى نبود. البته در داخل دل جوانان و محیط جوان، طور دیگرى بود؛ چون جوان اساساً اهل نشاط و امید و هیجان و اینهاست.
من خودم شخصاً جوانىِ بسیار پُرهیجانى داشتم. هم قبل از شروع انقلاب، به خاطر فعّالیتهاى ادبى و هنرى و امثال اینها، هیجانى در زندگى من بود و هم بعد که مبارزات در سال 1341 شروع شد، که من در آن سال، بیست و سه سالم بود. طبعاً دیگر ما در قلب هیجانهاى اساسى کشور قرار گرفتیم و من در سال چهل و دو، دو مرتبه به زندان افتادم؛ بازداشت، زندان، بازجویى. مى‏دانید که اینها به انسان هیجان مى‏دهد. بعد که انسان بیرون مى‏آمد و خیل عظیم مردمى را که به این ارزشها علاقه‏مند بودند، و رهبرى مثل امام رضوان‏اللَّه علیه را که به هدایت مردم مى‏پرداخت و کارها و فکرها و راهها را تصحیح مى‏کرد، مشاهده مى‏نمود، هیجانش بیشتر مى‏شد. این بود که زندگى براى امثال من که در این مقوله‏ها زندگى و فکر مى‏کردند، خیلى پرُهیجان بود؛ اما همه این‏طور نبودند.
البته جوانان طبعاً دور هم که جمع مى‏شوند، چون طبیعتاً دلشان گرم است - یعنى یک نوع حالت سرزندگى و شادى در طینتشان است - از همه چیز لذّت مى‏برند. جوان از خوراک لذّت مى‏برد، از حرف زدن لذّت مى‏برد، از در آیینه نگاه کردن لذّت مى‏برد، از تفریح لذّت مى‏برد. شما باور نمى‏کنید که انسان وقتى از سنین جوانى گذشت، آن لذّتى را که شما مثلاً از یک غذاى خوشمزه مى‏برید، دیگر نمى‏برد و نمى‏داند چیست! آن وقتها گاهى بزرگترهاى ما - کسانى که در سنین حالاى من بودند - چیزهایى مى‏گفتند که ما تعجّب مى‏کردیم چطور اینها این‏گونه فکر مى‏کنند؟ حالا مى‏بینیم نخیر؛ آن بیچاره‏ها خیلى هم بى‏راه نمى‏گفتند. البته من خودم را به‏کلّى از جوانى منقطع نکرده‏ام. هنوز هم در خودم چیزى از جوانى احساس مى‏کنم و نمى‏گذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدللَّه تا به‏حال نگذاشته‏ام و بعد از این هم نمى‏گذارم؛ اما آنها که خودشان را در دست پیرى رها کرده بودند، قهراً التذادى که جوان از همه شؤون زندگى خودش دارد، احساس نمى‏کردند. آن وقت این حالت بود. نمى‏گویم که فضاى غم حاکم بود - این را ادّعا نمى‏کنم - اما فضاى غفلت و بى‏خبرى و بى‏هویّتى حاکم بود.
من خودم را به‏کلّى از جوانى منقطع نکرده‏ام. هنوز هم در خودم چیزى از جوانى احساس مى‏کنم و نمى‏گذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدللَّه تا به‏حال نگذاشته‏ام و بعد از این هم نمى‏گذارم
این هم بود که آن وقت من و امثال من که در زمینه مسائل مبارزه، به طور جدّى و عمیق فکر مى‏کردیم، همّتمان را بر این گذاشتیم که تا آن‏جایى که مى‏توانیم، جوانان را از دایره نفوذ فرهنگى رژیم بیرون بکشیم. من خودم مثلاً مسجد مى‏رفتم، درس تفسیر مى‏گفتم، سخنرانىِ بعد از نماز مى‏کردم، گاهى به شهرستانها مى‏رفتم سخنرانى مى‏کردم. نقطه اصلى توجّه من این بود که جوانان را از کمند فرهنگى رژیم بیرون بکشم. خود من آن وقتها این را به «تور نامریى» تعبیر مى‏کردم. مى‏گفتم یک تور نامریى وجود دارد که همه را به سمتى مى‏کشد! من مى‏خواهم این تور نامریى را تا آن‏جا که بشود، پاره کنم و هر مقدار که مى‏توانم، جوانان را از کمند و دام این تور بیرون بکشم. هر کس از آن کمند فکرى خارج مى‏شد - که خصوصیّتش هم این بود که اوّلاً به تدیّن و ثانیاً به تفکرات امام گرایش پیدا مى‏کرد - یک نوع مصونیتى مى‏یافت. آن روز این‏گونه بود. همان نسل هم، بعدها پایه‏هاى اصلى انقلاب شدند. الان هم که من در همین زمان به جامعه خودمان نگاه مى‏کنم، خیلى از افراد آن نسل را - چه کسانى که با من مرتبط بودند، چه کسانى که حتّى مرتبط نبودند - مى‏توانم شناسایى کنم.
به هر حال، الان شما زمان بهترى دارید. فضا، فضاى بهترى است. البته نمى‏گویم که براى جوان همه چیز فراهم است و همه چیز آن‏گونه که باید باشد، هست؛ اما در مقام مقایسه با آن زمان، امروز وضع از آن روز خیلى بهتر است. اگر جوانى بخواهد خوب زندگى کند و هویّت انسانى و شخصیّت خودش را بیابد، به نظر من امروز مى‏تواند.
منبع: دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای

---------------------------------------------------------------------------

Link: http://www.iranpressnews.com/source/102995.htm


--

The webmaster!

--
-

برای لغو عضويت لطفا از همان ایمیلی که عضو خبرنامه شده اید به آدرس زير ايميل بفرستيد
و سپس لینکی که برای شما فرستاده میشود را تائید کنید
IranPressNews+UNsubscribe@googlegroups.com


هرزمان که بخواهید میتوانید با فرستادن یک ایمیل به آدرس زیر دوباره مشترک خبرنامه شوید
IranPressNews+subscribe@googlegroups.com

-

No comments: